روز بیست و دوم چالش چهل روزه "زندگی نو"
امشب چه شبی است شب وصال است امشب...
دلم براتون بگه که عجب روز پربرکت و مبارکی بود این روز بیست و یکم چالش؛ به همه کارهای برنامه ریزی شده رسیدم، حال خیلی خوبی را تجربه کردم و بهترین بخشش اینه که امشب با خوشحالی به رخت خواب برمیگردم.
برای تنظیم کردن برنامه، صبح بعد از مدیتیشن رفتم و یه دوش آب سرد(یخ یخ) گرفتم و آمدم نشستم پای دفتر جدیدی که اسمش رو گذاشتم دفتر برنامه روزانه و به پنج قسمت 1- مهمترین اهداف روز 2- روتینها 3- کارهای روزانه 4- لیست سپاس و در نهایت هم بردار خلق در پایین صفحه که از عدد 1 تا ده در طرفین بردار نمره گذاری شده که عدد یم به معنی عمق افسردگی و عدد 10 هم اوج شیدایی هست، عدد پنج هم نشون دهنده حال معمولی و نرماله. از امروز میخوام که حال و احوال روزانه ام رو برای یه مدت طولانی بر اساس همین نمودار ثبت کنم، قطعا بعد از یه مدت به اطلاعات خیلی مهم و ارزشمندی دست پیدا میکنم.
فردا هم امیدوارم که بر همین اساس پیش بره؛ اما خود فردا توی تقویم زندگی من روز نسبتا مهمیه، روز تولد بابامه که باید خانوادگی بریم به دارالرحمه (گورستان شیراز) و یادش رو که البته همیشه تازه است گرامی بداریم و به خودمون یادآوری کنیم که آخرالامر گل کوزه گران خواهیم شد! پس باید بریم و باقی مونده روزهای عمر رو زندگی کنیم. امروز که حقیقتا زندگی کردم و فردا رو هم قصد دارم که زندگی کنم.
هنگام تنگ دستی در عیش کوش و مستی/کاین کیمیای هستی قارون کند گدارا
پ.ن: امشب با صدای دکلمه اشعار حافظ میخوابم و امیدوارم که درخواب با هم کمی گفت و گو کنیم( شاید به زحمت مغزم و شاید به همت روح لطیف این شاعرکهن سال شیرازی)