واست پیش اومده که دلت نخواد کاری رو برای کسی انجام بدی، اما نتونی بهش نه بگی؟
نگران نباش. همهمون با این مشکل دست و پنجه نرم میکنیم. چرا؟ چرا نه گفتن اینقدر سخته؟ چون انسان موجودی اجتماعیه و در ناخودآگاه و ذات خودش تاییدطلبه. میترسیم اگه نه بگیم طرف مقابل دیگه ما رو نپذیره و طرد بکنه.
احساس نیاز به تعلق داشتن به گروه در انسانها اونقدر قویه که باعث میشه حتی زندگی و سلامت روانی خودمون رو به خطر بندازیم تا تایید دیگران رو کسب کنیم.
اما این ناتوانی در نه گفتن بهخاطر ترس یا احساس گناه(چون دلمون نمیخواد کسی رو ناراحت کنیم. مخصوصا اگه از اعضای خانواده یا دوستهامون باشه) بار مسئولیتهای اضافی روی دوش ما قراره میده که کنار اومدن باهاشون به سلامت روانی ما آسیب میزنه.
وارن بافت جملهی جالبی داره. میگه:
«تفاوت بین آدمهای موفق و خیلی موفق اینه که آدمهای خیلی موفق تقریبا به هر چیزی نه میگن.»
چرا آدمهای خیلی موفق اینکارو میکنن؟ تا سلامت روانی خودشون رو حفظ کنن و با فراغ بال بتونن به زندگی و کارهای خودشون برسن.
مخصوصا نباید بذاریم آدمها با القای احساس گناه به ما بار مسئولیت اضافی روی دوشمون بذارن. خیلی وقتها دوستها و خانواده چنین کاری میکنن. ( خیلی ناخودآگاه و بدون قصد هم ممکنه چنین کاری بکنن)
بله گفتن در لحظه میتونه احساس خوبی ایجاد کنه چون اون تایید لحظهای رو از طرف مقابل میگیریم. اما در بلند مدت بار مسئولیتِ ناخواسته ما رو به زانو در میاره. به این نتیجه رسیدم که هیچ چیزی ارزشِ بهخطر انداختنِ سلامت روانی خودم رو نداره.
سلامت روانی و حفظ استقلال شخصیتی زمانی حفظ میشه که بدون احساس ترس یا گناه بتونیم "نه" بگیم.