استادی که من افتخار دوستی باهاشون رو دارم و یکی از شاخترینها و بزرگان رشته تصویرسازیرئال محسوب میشن چند روز قبل توی توییتر جملهای گفتن و بنظرم خیلی دقیق بود" اگر هدف نداشته باشی، تبدیل به وسیلهای میشی برای فرد هدفمند تا به هدفش برسونیش"
اینقدر حرفش در نظرم خوب نشست که انگار تیکه گمشده پازلم رو پیدا کردم. در مدیریت قسمتی وجود داره که مدیران و صاحبان سرمایه میان و اهداف بلند مدت 5 و 10 ساله رو تنظیم میکنند و بعد مدیران عامل میان اون اهداف رو به سالانه تقسیم میکنند حالا برنامهریزی به مدیران قسمتهای پایینتر داده میشه تا برنامهریزی جزئیتری انجام بشه توسط آنها و همه کارمندان تلاش میکنند تا به اهدافی که نوک هرم مشخص کرده تا آخر سال برسند.
یادآوری این سخن که ذهن ما تمایل داره به محدودیت و کم کاری و خود این باعث میشه ما دیگه نخوایم سخت بگیریم به خودمون تا انرژی کمتری مصرف بشه. البته این تمایل به کمتر مصرف کردن انرژی بدن خودش چندین دلیل داره یکی اینکه اکسیژن خوب به بدن نمیرسه و حتما احساس کردید تو روزهایی که آلودگی هوا اعلام میشه خیلی خسته و خواب آلودیم. دوم اینکه تغذیه خوبمون کُمیتش لنگ میزنه و کلی سرخ کردنی میخوریم. سوم ورزشه، چهارمیش بنظرم کار گروهی و مواجهه با مشکلات و تلاش برای حل کردنشه. از همه مهمتر بنظرم حس شادیه! ما به شادیهای سطحی و زودگذر عادت کردیم شده دوپامین الکی برامون مثلا بازیهای توی تلفنهای همراهمون، تند تند مرحله رد میکنیم و هیچی به هیچی!
حالا که ابرو بادو مه و خورشید و فلک درکارند که ما کارامون رو عقب بندازیم، چاره چیه؟ انگیزه!
خدا لطف همیشگیش رو شامل حالم کرد و من دارم با اهمال کاریم مبارزه میکنم اما هنوز به مرحله جدیدی نرسیدم. شدم مثل کوهنوردایی که میرن اورست رو فتح کنن؛ یک پله میرم بالا دو پله برمیگردم پایین! حالا ارتباط اینایی که گفتم چیه؟ من عضو یکی از گروههایی شدم که قرار یکساله گذاشتیم برای پیشرفت. داریم سعی میکنیم از کارمند بودن و بیکار بودن خودمون رو برسونیم به مدیر میانی شدن و یکسال براش تلاش کنیم و اگر جایی عقب موندیم و نشد موفق بشیم اون یکی بیاد بهمون تقلب برسونه که من به فلان راه حل برای این مشکل رسیدم ...
قدم اول گروهمون هم شده خوندن و انجام دادن راه حلی که گفته؛ هرروز یک صفحه از کتاب "یک سال با نظم"
نظرت؟