ویرگول
ورودثبت نام
procrastinate girl
procrastinate girlاهمال کاری بزرگ‌ترین دیواری هست که هر نفری می‌تونه باهاش مواجه بشه و من چندین لایه بتونی از این دیوار رو در مقابلم دارم؛ اما خرابش میکنم و ازش پله‌های موفقیت می‌سازم.
procrastinate girl
procrastinate girl
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

عاشقی نکردیم

مادربزرگم خدابیامرز همیشه می‌گفت: "مادر جان همه کاری رو یاد بگیر، گرهش بزن به گوشه روسریت، بنداز پشت سرت." ضرب‌المثلی هم وجود داره که میگه: هرچیز که خار آید، یک روز بکار آید. مادر بزرگم هم همین نظر رو درباره مهارت‌آموزی و یادگیری داشت.

من این کار رو خیلی دوست دارم؛ رسما اعتراف می‌کنم که خوره یادگیری و فضول مهارتم اما این درکنار جنبه‌های مثبتی که همه الآن به یاد میارن و با گوشت و پوستشون حس کردن؛ برای من جنبه‌های منفی هم داشته که میگم. فکر می‌کنم الان بالای هزار تا مهارت داشته باشم آمآ مهارت‌هایی که درشون استادم کمتر از تعداد انگشتامه! بخوام دقیق‌تر بشم تو جملم میشه اینکه من به همه چیز ی توکی زدم و سطحی رد شدم؛ در وجه سخیفش میشه از این شاخه به اون شاخه پریدم.

این بپر بپرا قدم رو بلند نکرد و فقط منو عادت داد به اینکه سخت شد یا گرون شد بجای اینکه سعی کنی ازش کسب درآمد کنی و برای عمیق‌تر شدن تلاش کنی فرار کن برو سراغ بعدی! جریان دارک‌تر از این حرفاس و به همین جا که رسیدیم نمی‌تونیم درباره وضعیت رسیدن کلاغ به خونش صحبت کنیم؛ میرسیم به "علاقه". من تا میومدم واقعا لذت چیزی رو بچشم و ببینم تا کجا میتونم ادامه بدم، استعدادم در چه حده سریع کار بعدی رو شروع می‌کردم و الان مشکل بسیار بسیار بزرگی دارم که تمام روان شناسان و اساتید و ... وقتی میخوان موضوع موفقیت رو شروع کنن میگن: ببین بیشتر از همه چیز به چی علاقه داری؟ چیکار کنی احساس نمی‌کنی سرکاری و بیشتر حاضری براش وقت بذاری؟

من الان از همه کاری لذت می‌برم و می‌تونم کارو به تنهایی هندل کنم اما آیا واقعا کاری هست که من درش استعداد داشته باشم یا فقط شده اینکه من "مهارت کسب مهارت" رو بدست آوردم؟ کدوم جزیرس که می‌تونم به قلش یک سنگ اضافه کنم و ارتفاعش رو بلندتر کنم؟ تو اولین پست گفتم که این یکی از فوبیاهای منه که با مهارت بی‌عرضه باشم، حتی اگر علاقه واقعیم رو هم پیدا کنم نشه روم سرمایه گذاری کرد چون رزومم ثابت کرده که ولش میکنم...

مرحله بعدیش به اینجا رسیدم که اعتماد به نفسم هم کم شده! انگار خودم هم نمی‌تونم خودم رو تو بازنشستگی از یک شغل ببینم حتی نمی‌تونم پروژه بگیرم یا استارت‌آپی راه بندازم از مهارتام. یکم ملموس کنیم جریان رو. من طراحی لباس بلدم و خوشم میاد از این کار به هرحال فشن همیشه جذابه اما من ترسیدم رزومه خفن بسازم، نکنه به اندازه کافی درش خوب نباشم. واییی من تو خیلی از زمینه‌ها دانشم کمه هنوز بذار شیش ماه دیگه که بیشتر مطالعه کردم بعد رزومه می‌سازم... نکنه آرت-دایرکتور تحقیرم کنه بخاطر کارام.... دیدی؟ من خودم خودم رو حل دادم عقب؛ خودم ملات بتون ساختم با بهترین متریال‌های موجود در بازار. تازه مسئله دیگه‌ای هم هست؛ اگر من برم تو حوزه طراحی بقیه مهارت‌هایی که بالاخره براشون زمان گذاشتم چی میشن؟ مثلا عکاسیم؟

همیشه افرادی که قاطعانه و منطقی تصمیم می‌گیرن برام آدمای جالبین. انتخاب میکنه و راحت به ادامه کاراش میرسه؛ من توی خرید کردن اینطوریم اما تو بقیه زمینه‌ها نه اصلا. توچی؟ من اهمال‌کار باز هم یک علت دیگه پیدا کردم برای بیماریم! به ژرف نمیرم. عمیق نشدم و علاقم نشده بخشی از شخصیتم؛ چون هنوز نتونستم پیداش کنم و بگم آهان همینه!

تو از علاقت و اینکه چطور بهش رسیدی بگو شاید راهت بکار منم آمد

اهمال کاریقهرمانشغل مورد علاقهروان شناسیپول
۴
۵
procrastinate girl
procrastinate girl
اهمال کاری بزرگ‌ترین دیواری هست که هر نفری می‌تونه باهاش مواجه بشه و من چندین لایه بتونی از این دیوار رو در مقابلم دارم؛ اما خرابش میکنم و ازش پله‌های موفقیت می‌سازم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید