بلوغ جنبه های مختلف دارد و یکی از جنبههای آن بلوغ عاطفی است. پژوهشها نشان میدهد اگر چه بعضی از افراد از نظر جسمی بالغ میشوند، اما از نظر عاطفی به بلوغ نمیرسند. عواطف یکی از جنبههای زیستی روانی بلوغ است و نقش مهمی در زندگی و بقای انسان دارد. عواطف و هیجانات فعالیتهای انسان را به سوی هدف متوجه میسازد و انسان را وادار به کارهایی میکند که برای او مفید است و او را از انجام کارهایی که برایش مضر است آگاه میسازد. برجستهترین علامت بلوغ عاطفی توانایی تحمل تنش است.
افراد بالغ از نظر عاطفی به برخی از محرکاتی که بر کودکان و نوجوانان اثر میگذارد و آنها را بیحوصله یا دستخوش احساسات میکند، بیتفاوت هستند و از نظر عاطفی پیوسته ظرفیت شادی و تفریح دارند و از کار و تفریح با هم لذت میبرند. بلوغ عاطفی ناشی از تحقق این درک است که هیچ چیز یا هیچ کس دیگری نتواند فرد را بیازارد یا عصبانی و تحریک کند مگر آن که فرد این اجازه را به آن چیز یا آن فرد بدهد.
همچنین بخوانید: چگونه یک روانشناس خوب پیدا کنیم؟
بلوغ عاطفی نشان دهنده چگونگی تنظیم کردن هیجانات، صمیمیت، همدلی، ثبات روانی و استقلال است. فردی که بتواند هیجاناتش را به درستی و با راهبردهای معین تنظیم کند، به استقلال عاطفی رسیده باشد، در خلق و هیجانات خود ثبات روانی داشته باشد و در صمیمیت و همدلی به درستی عمل کند، از نظر عاطفی بالغ است. برخی از نشانههای بلوغ عاطفی مانند تنظیم هیجانات، ثبات روانی و استقلال در زندگی فردی و صمیمیت و همدلی در زندگی بین فردی تأثیر خود را نشان میدهد. فردی که در ابعاد فردی و بین فردی درست عمل میکند، از زندگی خود در این حیطه راضی است.
ﺑﺮﺧﯽ اﻓﺮاد اﮔﺮ ﭼﻪ از ﻧﻈﺮ ﺟﺴﻤﯽ ﺑﺎﻟﻎ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ، وﻟﯽ از ﻧﻈﺮ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺑﻠﻮغ ﻧﻤﯽ رﺳﻨﺪ. اﻓﺮاد ﺑﺎﻟﻎ ﻫﺮﮔﺰ از واﻗﻌﯿﺖ ﻫﺎ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﯾﺰﻧﺪ، از ﻣﺴﺎﺋﻞ و ﻣﻮﺿﻮﻋﺎت ﺟﺰﺋﯽ ﺑﻪ ﺧﺸﻢ ﻧﻤﯽ آﯾﻨـﺪ و ﺗـﺮس و ﺧﺸـﻢ دوران ﮐـﻮدﮐﯽ در آﻧﻬـﺎ وﺟﻮد ﻧﺪارد، ﻋﻠﻞ ﺗﺮس و ﺧﺸﻢ در ﺳﻨﯿﻦ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ. در اواﯾﻞ ﮐﻮدﮐﯽ ﺧﺸﻢ ﮐﻮدک ﻧﺎﺷﯽ از ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺟﺰﺋﯽ و روزﻣﺮه اﺳﺖ. ﻣﺴﺎﺋﻞ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻋﻠﺖ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺘﻬﺎی ﻧﻮﺟﻮاﻧﺎن ﻣﯽ ﺑﺎﺷـﺪ. ﺑﻠـﻮغ ﻋـﺎﻃﻔﯽ ﺟﺮﯾـﺎﻧﯽ اﺳـﺖ ﮐـﻪ ﻃـﯽ آن ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻓﺮد ﻣﺪاوﻣﺎً ﺑﺮای اﺣﺮاز ﺑﯿﺶ از ﭘﯿﺶ ﺳﻼﻣﺖ ﻋﺎﻃﻔﯽ،از ﻟﺤﺎظ رواﻧﯽ و ﻓﺮدی ﻣـﯽ ﮐﻮﺷـﺪ.
ﺑﻠـﻮغ ﻋـﺎﻃﻔﯽ ﻗﺎﺑﻠﯿــﺖ ﻣﻘﺎوﻣــﺖ در ﺑﺮاﺑــﺮ ﺗــﺄﺧﯿﺮ در ارﺿــﺎء ﻧﯿﺎزﻫــﺎ را دارد. ﺑﺮﺧﯽ از ﺧﺼﻮﺻﯿﺎت اﺷﺨﺎﺻﯽ ﮐﻪ ﺑﻠـﻮغ ﻋـﺎﻃﻔﯽ دارﻧـﺪ ﭼﻨـﯿﻦ اﺳـت: او ﻗـﺎدر ﺑـﻪ ﭘﺎﺳـﺨﮕﻮﯾﯽ ﺗـﺪرﯾﺠﯽ ﯾـﺎ درﺟﻪ ای از ﭘﺎﺳﺦ ﻫﺎی ﻋﺎﻃﻔﯽ اﺳﺖ. او ﺑـﻪ ﻃﺮﯾـﻖ ﻫﻤـﻪ ﯾـﺎ ﻫـﯿﭻ ﭘﺎﺳـﺦ ﻧﻤـﯽ دﻫـﺪ ﺑﻠﮑـﻪ ﺣـﺪ ﺧـﻮد را ﻧﮕـﺎه ﻣـﯽدارد.ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﭘﺎﺳﺦ ﻫـﺎی ﺧـﻮد را ﺑـﻪ ﺗـﺄﺧﯿﺮ اﻧـﺪازد. آﻧﭽﻨﺎﮐـﻪ ﺗﮑﺎنش وری ﺧﺮدﺳـﺎﻟﯽ را ﺑـﻪ ﺗـﺄﺧﯿﺮ ﻣـﯽانداخت، کنترل ترحم نسبت به خود، او به جای نشان دادن ترحم به خود نا آرام، میکوشد آن را برای خود احساس کند(احدی و جمهری،۱۳۸۵).
بلوغ عاطفی حاصل رشد طبیعی عاطفی است و افراد تحت تأثیر ان قادر به کنترل عواطف خویش بوده و میتوانند رنج ارضائ نیازهای خود را به تأخیر اندازند. فرد رشد یافته عاطفی دارای ظرفیت مقاومت در برابر تاخیر نیازها، همچنین در برابر سرخوردگی قادر به تحمل است و توان برنامه ریزی بلند مدت و یا تجدید نظر درباره انتظارات و خواستههای خود را دارد. او توانایی کنترل نوسانات شدید را داشته و میداند که چگونه احساسات خود را مهار کند.
مطابق با نظر یاشویرسینگ و بهارگاوا(۱۹۹۰) رشد نیافتن طبیعی در بلوغ عاطفی با مسائلی چون بی ثباتی عاطفی، ناسازگاری اجتماعی، فقدان استقلال و حتی بازگشتهای عاطفی و رفتارهای ضد اخلاقی همراه است. در حالی که در اثر بلوغ عاطفی علاوه بر ثبات و تعادل روانی، قابلیت فرد در تشخیص اولویتهای عاطفی رشد یافته و با استقلال رأی به مدیریت و تنظیم عواطف خود قادر میشود. به واسطه رشد این قابلیتهافرد دارای بلوغ عاطفی قادر میگردد در برابر القا دیگران مقاومت کرده و به جای پذیرش نگرشها و الگوهای دیگران، به درک بهتر نگرش و رفتار آنها میپردازد.
همچنین بخوانید: روانشناسی، راهی برای بهبود زندگی
چنین فردی به اندازهای از پختگی عاطفی میرسد که میتواند راه حلهای پیچیدهتری را برای مشکلات روزمره خود بیابد و از احساس خود به صورت رشد یافته برای حل مشکلات استفاده کند. در این صورت مطابق با نظر کول(به نقل از سینگ و بهارگاوا،۱۹۷۴) این افراد در ارتباط مؤثر توانمند بوده، قادر به مدیریت منابع عاطفی خود هستند و توان مقابلهای بالایی دارند.
در واقع کسی که به لحاظ عاطفی بالغ است الزاماً همه موجبات اضطراب و خصومت را حل نکرده، پیوسته کوشیده عواطف خود را در مسیر روشنتری بازبینی کند، توقعات خویش را بر مبنای اقتضای موقعیت به تعویق انداخته و جهت نیل به سازگاری بیشتر برای تدارک راهبرد مقابلهای کارآمدتری کوشیده است. پس او توان تحمل میزان معقول ناکامی را دارد، میتواند در آن تجدید نظرکنند و قادر است از تجربههای عاطفی خود در پاسخ به یک موقعیت استرسزا استفاده کند.
چنین فردی از آنجا که خود را به مجموعهای از مهارتها و توانمندیهای مقابلهای مجهز کرده، در رویارویی با مشکلات موفقتر است، چرا که علاوه بر قابلیت بالا در مهار عواطف خود، به دلیل استفاده از پاسخهای مقابلهای مؤثر، در غلبه بر مشکلات موجود در روابط بین فردی و تعارضات فردی کفایت بیشتری داشته و میتواند موفقتر عمل کند.
همچنین افراد برخوردار از بلوغ عاطفی، توانایی ایجاد نگرش ذهنی مثبت در خود دارند. این افراد قبل از عمل فکر میکنند و بر رفتار خود کنترل دارند. به خود متکی هستند و مسؤل زندگی و اعمال خود میباشند. با دیگران در ارتباط بوده، آنها را درک کرده و همکاری مفید و مؤثری با آنها دارند. علاوه بر این بلوغ عاطفی پیش بینی کننده مؤثر سطح موفقیت افراد در زندگی است.
تحقیقات نشان میدهد نوجوانانی که بلوغ عاطفی کمتری دارند از توانایی کمتری نیز برای سازگاری عاطفی و اجتماعی با محیط برخوردارند و با مشکلات تحصیلی بیشتری مواجه میشوند(شارما،۲۰۱۲). نتایج به دست آمده توسط مانوهاران و داس(۲۰۰۷) در پژوهشی تحت عنوان خطوط سیر رفتار ضداجتماعی و بلوغ روانی از نوجوانی تا آغاز بزرگسالی(جوانی) حاکی است که بلوغ روانی جوانانی که در رفتارهای ضداجتماعی پافشاری دارند، کمتر است. به بیان دیگر کمبود عناصر بلوغ روانی، خصوصاً در کنترل بر انگیزی، جلوگیری از پرخاشگری و جهت گیری بر آینده وجود دارد.
در مورد رابطه بین بلوغ عاطفی و سازگاری اجتماعی نتایج تحقیقات نشان داد که رابطه مثبت و معناداری بین این دو متغیر وجود دارد. چنانچه نوجوانانی که سازگاری اجنماعی مطلوبی دارند، از بلوغ عاطفی بالایی هم برخوردارند. زیرا افراد با بلوغ عاطفی بالا بر هیجانات خود تسلط داشته و توان کنترل بر شرایط خود را دارند و میتوانند نگرش مثبتی در خود ایجاد کنند. این یافتهها با نتایج ماتوهاران و داس(۲۰۰۷) و امیر خان و آیونگ(۲۰۰۷) نیز همسو است که بیان میکردندبلوغ روانی در کنترل انگیزش و جلوگیری از پرخاشگری مؤثر است.