مدیریت استراتژیک به این معناست که یک سازمان یا شرکت برنامه ای بلند مدت برای رسیدن به اهداف بزرگ خود ایجاد و اجرا کند. حالا این به هدف رسیدن شامل چند مرحله اصلی می باشد : 1- تحلیل محیط 2- تعیین اهداف 3- تدوین استراتژی 4- ارزیابی و کنترل
تحلیل محیط بدین معناست که: مدیر با نگاه به اطراف متوجه میشه که رقیب اصلی نه تنها از همان ایدهها استفاده میکنه، بلکه قهوه بهتری هم در جلساتشون سرو میکنند.
تعیین اهداف یعنی : هدف اصلی سازمان این باشد که در جلسات بعدی حداقل یکبار همه اعضا سر حرف مدیر بخندند و جلسه به خوبی به پایان برسه.
تدوین استراتژی اینجوریه که : استراتژی شامل نوشتن کلی ایدههای پر زرق و برق در پاورپوینتها است که هیچکس واقعا نمی دونه چگونه باید آنها را عملی کرد، ولی در جلسات خیلی خوب به نظر میرسند.
ارزیابی و کنترل یعنی : مدیر در جلسه بازخورد با یک لبخند عمیق میگوید : "همه چیز عالی است" حتی اگر واقعیت چیز دیگری باشد و همه امیدوارند که این حرف ها حقیقت داشته باشد.
در واقعیت مدیریت استراتژیک برای خیلی از مدیران یعنی، بیشتر تلاش ها صرف به نظر خوب رسیدن و حفظ ظاهر شود تا واقعا انجام دادن کارهای موثر و نتیجهگرا.
اما جدیش اینه که به طور کلی، مدیریت استراتژیک یعنی داشتن یک نقشهی بلندمدت و انجام دادن اقدامات لازم برای رسیدن به مقصد.
نکات خیلی خیلی مهم درباره مدیریت استراتژیک
جلسات بی پایان : جلسات استراتژیک معمولا شامل صحبت های طولانی درباره موضوعاتی است که هیچ کس واقعا نیمفهمد، اما همه وانمود میکنند که کاملا در جریان هستند. به خصوص وقتی مدیرعامل با جدیت درباره "نوآوریهای تحول آفرین" صحبت میکند و شما تنها به این فکر میکنید که چطور میتوانید بهانهای برای ترک جلسه پیدا کنید.
استفاده از اصطلاحات پیچیده : یکی از هنرهای مدیریت استراتژیک، استفاده از اصطلاحات پیچیده و فنی است که حتی خودتان هم کعنایشان را نمیدانید، اما باعث میشود حرفهایتر به نظر برسید. مثلا "تدوین استراتژیهای مبتنی بر تحلیل محیط بیرونی با رویکردهای یکپارچه و همافزا." در حقیقت، همه منتظرند که شما توضیح دهید این اصطلاحات چه معنیای دارند.
تحلیل SWOT به سبک بزرگنمایی : در تحلیل SWOT نقاط قوت و فرصتها همیشه به شکلی اغراق آمیز بیان میشوند، در حالی که نقاط ضعف و تهدیدها معمولا به عنوان مسائل جزئی و بی اهمیت نادیده گرفته میشوند. به عنوان مثال "یکی از نقاط قوت ما این است که تیم ما همیشه خلاق است، حتی اگر هیچ ایدهای نداشته باشد."
استراتژیهای غیر واقعی : یکی دیگر از نکات مدیریت استراتژیک، تعیین اهداف و استراتژِیهایی است که به طور واضحی غیر واقعی و دور از دسترس هستند، اما همه وانمود میکنند که حتما به آنها خواهیم رسید. مثلا "هدف ما این است که تا پایان سال، سهم بازار را دو برابر کنیم، حتی اگر هیچ مشتری جدیدی نداشته یاشیم.
پاداش به نوآوریهای بیثمر : گاهی اوقات نوآوریها و ایدههای جدیدی که به نظر میرسد هیچ فایدهای ندارند، به شدت مورد تشویق قرار میگیرند و به عنوان دستاوردهای بزرگ مطرح میشوند. مثلا "ما توانستیم یک اپلیکیشن جدید توسعه دهیم که به هیچ دردی نمیخورد، اما چقدر خوب به نظر میرسد."