ویرگول
ورودثبت نام
مجموعه اشعار شیروش
مجموعه اشعار شیروش
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

زلزله درگهان

زلزله

?
?

شعر_زلزله

*واِذا زُلْزِلَت الاَرضْ زِلزالَهاااااا، من دودُلفین بِدیدم که چُنان سنجاقکی مَسخِ در باد است،

*و به لَرزه بازاره با آن عظمت، که تو گوئی همان آدمکِ مستِ در باده است...

*من همان لَرزی بگویم، که به وعده ی یَمینَش، همچو آن روز قیامتی در یاد است،

*و تو گر آنجا نباشی و نبینی، سخانم را چنین انگاری، همگی چَرت و بَسی یاوه است...

*وَاِذا اَخرَجَت الاَرضْ اَثْقالَهااااا، من زمینم را بدیدم که به دورِ سرم در چرخش است،

*منِ انسان زِ ربِّ خود بپرسم؛ مالَها؟! نکند این بَرَّت، بهر دیگری جز شَمسَش در گردش است...

*من در آن روز خدایم را بدیدم، و سپس فرشته ی مرگش را، که به انگشت بدش جانم نشان است،

*و چنان جیغ و فریاد به گوشم بزند، که بگفتم لابد این همان صورِ اصرافیلیست، که به قرآنِ مجیدش نامش اشاره است...

*من دلم بهرش بسوخته، آن که در بین ملائک طفل معصوم* بسی بدنام است!


*من که خود ناله و ضَجّه ز مردانی شنیدم و به خود هی بگویم؛ نکند نُه را به در بُرده و وقتِ زایش است!

........

*من چنانی دیده هایم را بگویم شاعرانه، آن دمی که اشکهایم دانه دانه، همچو الماس ها پخش زمین است...

*شیشه های تکیه داده، بر درِ نمازخانه، همچو یاقوت ها فرش زمین است،

........

«ادامه دارد»

(ببخشید این شعر هم بیت هاش ناقصه چون به دفترم دسترسی ندارم و فقط اون بیت هائیش که یادم میاد رو مینویسم)


*با تشکر ویژه از دوست خوبم علی سلجوقی از روستای هَرم...

*طفل معصوم منظور حضرت عزرائیل است که در اینگونه حوادث تمام لعن و نفرین ها را یک تنه به جان جانگیرش بخرد!

زلزله_درگهان #زلزله_قشم #اشعارشیروش اشعار_شیروش #روستای_چغان #چغان #منظومه_شیروش #محمودشیروش

dargahan earthquakeqeshm earthquakeشعر زلزله قشمشعر زلزله شیروشمحمود شیروش
قسمت هایی از کتاب مجموعه اشعار محمود شیروش رو بصورت قطعه قطعه و مختصر در این وبلاگ قرار دادیم...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید