یادداشت‌های قرآنی
یادداشت‌های قرآنی
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

ترازوی محبت

۱- سال‌ها پیش پای درس یکی از اساتید اخلاق نشسته بودم. پیرمرد این آیه را خواند:«محک آن‌روز حق باشد- الوَزنُ يَومَئِذٍ الحَقُّ (۷:۸)». و گویی حدیث نفس می‌کرد پرسید: اگر اعمال ما را با حق بسنجند چه سرنوشتی در انتظار ماست؟! من لرزه بر اندامم افتاد که نکند حق نه‌تنها واجبات بلکه تمام مستحبات و نه‌تنها دانسته‌ها بلکه ندانسته‌ها را نیز شامل شود؟! آن‌وقت باید چه خاکی به سر کنیم؟!


۲- دیروز در ماشین سوره‌ی فرقان را می‌شنیدم. رسید به آیه‌ی «فرمانروایی آن‌روز حق باشد، از آنِ آن مهربان- المُلكُ یَومَئِذٍ الحَقُّ لِلرَّحمان (۲۵:۲۶)». جا خوردم. چه فکر می‌کردم، چه شد؟! سال‌ها خیال می‌کردم قرار است اعمال ما را با محک حق یعنی همان واجبات و مستحبات و رکعات نماز و کمیت زکات و اشواط طواف و بُعد مسافت در زیارات مقابر بسنجند و حالا آیه می‌گفت حق، چیز دیگر است. حق، رحمت است. مهر است. قرار است اعمال ما را با محک محبّت بسنجند! سنجه آن روز حق است و حق، رحمت است. پادشاهی آن‌روز از آنِ «مهر پرستان- عِبادُ الرَّحمان» است.


۳- امروز یاد فراز عجیبی از فیه ما فیه افتادم که سال‌ها نمی‌فهمیدم استنادش به چیست و آن را برآمده از ذوق (بخوانید بی‌پایه) می‌دانستم. خدا مرا بابت این سوء ظنّ ده‌ها ساله ببخشد. آن‌جا که می‌فرماید:«در قیامت چون نمازها را بیاورند، در ترازو نهند و روزه‌ها را و صدقه‌ها را همچنین، اما چون محبّت را بیاورند محبّت در ترازو نگنجد. پس اصل، محبّت است. اکنون چون در خود محبّت می‌بینی آن را بیافزای تا افزون شود (فیه ما فیه، بخش ۲۹۵، برتری محبّت بر همه‌ی عبادات)». این فراز تنها ترجمه‌ی یک آیه بود. محبّت در ترازو نگنجد چون محبّت خود ترازو است.


قرآنزبان دیندخیل کردن پیش فرض هارحمانمولانا
متن تن معناست و موضوع این یادداشت‌ها قرآن «به‌سان متن»؛ چنان‌که کار پزشک، انسان «به‌سان تن» است. پزشک نمی‌نگرد که صاحب این تن نیکوکار است یا بدکار. تنها پیکر را پاس می‌دارد و درمانی می‌جوید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید