بسم الله الرحمن الرحیم
عشقِ دوطرفه، پلهی صعودِ عاشقان
عشق، زمانی معنا مییابد که دو قلب در تقابلِ محبت، در مسیرِ صعودیِ پلهی عشق، دست در دست هم قدم بردارند. گویی دو عاشق، در حالی که دستان یکدیگر را به گرمی میفشارند، پلههای این پله را طی میکنند.
صعودِ این پله، همدلی و همراهیِ دو عاشق را میطلبد. گامهایی هماهنگ و همسو، رمزِ وصال و رسیدن به قلهی عشق است. در غیر این صورت، دستها از هم جدا میشود و هر یک در مسیری جداگانه، راه خود را در پیش میگیرد.
شکوفاییِ عشق، در گروِ صعودِ دو قلب
شکوفاییِ عشق، ثمرهی صعودِ دو عاشق در پلهی محبت است. در این مسیر، هر دو باید تلاش کنند و پله ها را چنان با هم بپیمایند که گویی یک نفر است که بالا میرود .
هرقدر تو تلاش کنی دیگری نیز به اندازه توانش برای بالا آمدن تلاش خواهد کرد و این آن عشق دوطرفه است .
عشق حقیقی
خدا نور آسمان ها و زمین است.
خدا نور هر آنچه من نمیدانم و هرآنچه که من میدانم است.
او که بر آشکار و نهانِ هستی آگاه است، خالقِ عشق و محبت است. خدایی که تمام بندگانش را به یکسان دوست میدارد، اما برخی از عشقِ خود به او یکطرفه بهره میبرند و در پلههای عشق الهی گام بر نمیدارند و صعود نمیکنند.
ای خدای یگانه! تو که شریکی و همتایی نداری، همواره مراقبِ من هستی و در هر لحظه، مرا در آغوشِ مهرِ بیکرانِ خود میگیری. پله های بیشماری را از من بالاتری کمکم کن در این عشق بندگی من نیز بالا بیایم.
در تلاشِ صعود از پلههای عشقِ تو هستم. ای که هیچ دستی بالاتر از دستِ تو نیست، دستانم را بگیر و در این صعودِ معنوی یاریگرِ من باش.
تجلیِ عشق در هر لحظه
آرزوی من این است که در هر لحظه از زندگی، تجلیِ عشقِ تو را در وجودم حس کنم. در هر نگاه، در هر قدم، در هر کلام و در هر سکوت، تو را در کنار خود ببینم.
صدای حقِ تو، روحِ مرا زنده میکند و مرا در مسیرِ صعودِ عشق، رهنمون میشود. تو که در هر لحظه، در کنارِ من هستی، چه در حالِ عبور از خیابان باشم، چه در حالِ مطالعه، چه در شادی و سلامتی باشم و چه در اندوه و بیماری.
ای عشق آفرین! یاریگرِ من باش
ای عشق آفرین! یاریگرِ من باش تا از این پلهی عشق صعود کنم و در دولتِ پایدارِ عشقِ تو، جاودانه غرقِ شور و شعف گردم.
مرده بُدم زنده شدم گریه بُدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
دیدهیِ سیر است مرا جان دلیر است مرا
زَهرهیِ شیر است مرا زُهره تابنده شدم
گفت که دیوانه نهای لایق این خانه نهای
رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم
دیوان شمس تبریزی