اثر دانینگ-کروگر (Dunning-Kruger effect) یک سوگیری شناختی است که در آن افراد با دانش یا مهارت محدود در یک حوزه، تواناییها و دانش خود را بیش از حد واقعی ارزیابی میکنند. به عبارت دیگر، آنها تواناییهای خود را دست بالا میگیرند و نمیتوانند ضعفهای خود را تشخیص دهند، در حالی که افراد با دانش و مهارت بالا ممکن است تواناییهای خود را دست کم بگیرند
در نظام حقوقی معاصر، یکی از جالبترین پارادوکسهای رفتاری، تمایل برخی اصحاب دعوا به خودنمایی حقوقی بدون برخورداری از دانش تخصصی است. این پدیده که در روانشناسی شناختی تحت عنوان "اثر دانینگ-کروگر" شناخته میشود، نمایانگر نوعی سوگیری شناختی است که در آن افراد فاقد صلاحیت تخصصی، بهطرز متناقضنمایی، از بیشترین اعتمادبهنفس در ارزیابی تواناییهای حقوقی خود برخوردار میگردند.
مکانیسم این پدیده در بستر حقوقی را میتوان در سه سطح تحلیل نمود:
نخست در سطح فراشناختی، فقدان "معیارهای ارزیابی درونی" موجب میشود فرد نتواند محدودیتهای دانش حقوقی خود را بهدرستی تشخیص دهد. این همان چیزی است که متخصصان علوم شناختی آن را "نقص فراشناختی" مینامند. وقتی فردی با مطالعه چند ماده قانونی، خود را مسلط به حقوق میپندارد، در واقع قربانی همین نقص شده است.
در سطح دوم، یعنی سطح شناختی-اجتماعی، عوامل محیطی متعددی این توهم را تقویت میکنند. دسترسی گسترده به متون قانونی از طریق فضای مجازی، نمایش رسانهای سادهانگارانه از فرآیندهای قضایی و برداشتهای نادرست از اصل "تساوی سلاحها" در دادرسی، همگی به ایجاد این توهم کمک میکنند.
سطح سوم تحلیل به پیامدهای عملی این پدیده در نظام حقوقی مربوط میشود. تحقیقات نشان میدهد پروندههایی که در آنها اصحاب دعوا بدون مشورت با وکیل اقدام میکنند، نهتنها با احتمال بیشتری به نتیجه نامطلوب منجر میشوند، بلکه بار مضاعفی بر سیستم قضایی تحمیل مینمایند. این امر ناشی از ناتوانی طرفین در تشخیص نقاط قوت و ضعف ادعاهای خود، عدم آگاهی از شیوههای صحیح استناد به قوانین، و اشتباهات شکلی متعدد در تقدیم دادخواستها و لوایح است.
حقوق دانشی تخصصی است که سال ها تحصیل و تجربه عملی می طلبد، با این حال برخی با خواندن چند ماده قانونی یا مشاهده چند جلسه دادگاه، گمان می کنند بر تمام پیچیدگی های نظام قضایی مسلط شده اند. این توهم خطرناک می تواند به تصمیمات غلط و نتایج فاجعه باری در پرونده های حقوقی منجر شود.
ریشه این مشکل در ناتوانی فرد در ارزیابی دقیق سطح دانش خود نهفته است. وقتی کسی اطلاعات کمی درباره حقوق دارد، اغلب نمی تواند تشخیص دهد که چقدر از این دانش را نمی داند. این همان چیزی است که روانشناسان آن را "نادانی دو لایه" می نامند: هم نمی داند و هم نمی داند که نمی داند.
در عمل حقوقی، این اثر می تواند به شکل های مختلفی ظاهر شود. مثلاً فردی که با استناد به یک ماده ساده قانونی ادعایی را مطرح می کند، ممکن است از وجود استثنائات، تفسیرهای قضایی و آرای وحدت رویه ای که آن ماده را تحت تأثیر قرار می دهد، کاملاً بی خبر باشد. یا کسی که بدون آگاهی از آیین دادرسی وارد دعوا می شود، ممکن است به سادگی از تشریفات پیچیده دادگاه غافل بماند.
نظام حقوقی امروز به حدی تخصصی شده که حتی وکلای باتجربه نیز معمولاً در یک یا دو حوزه خاص تمرکز می کنند. با این حال، برخی افراد تصور می کنند می توانند بدون این تخصص، از عهده پیچیده ترین مسائل حقوقی برآیند. این نگرش نه تنها به ضرر خودشان است، بلکه بار اضافی بر دوش سیستم قضایی وارد می کند.
نظر نگارنده :
راه حل این معضل در افزایش آگاهی عمومی و ترویج فرهنگ مشاوره حقوقی نهفته است. مردم باید بدانند که همانطور که برای درمان بیماری به پزشک مراجعه می کنند، برای حل مسائل حقوقی نیز باید به متخصص رجوع کنند. نظام قضایی نیز می تواند با ایجاد سازوکارهای حمایتی، از ورود افراد ناآگاه به فرایندهای پیچیده حقوقی بدون راهنمایی مناسب جلوگیری کند.
در نهایت، اثر دانینگ-کروگر در حقوق به ما یادآوری می کند که تواضع علمی و پذیرش محدودیت های دانش خود، اولین گام به سوی دستیابی به عدالت واقعی است. همانطور که بزرگان گفته اند، دانستن این که چه چیزهایی را نمی دانیم، خود نوعی دانایی است.
