امروز پنجم فروردین است.
بسیاری از مردم در خانه ها مانده اند. بسیاری هم به سفر رفته اند. بسیاری به نسبت شرایط فعلی. بسیاری از مردم دید و بازدید ها را تعطیل کرده اند. شیرینی و آجیل شب عید نخریده اند و حتی ماهی قرمز.
بسیاری هم نوروز برایشان تفاوتی با سال های قبل نکرده است. به مهمانی می روند. شیرینی و آجیل و میوه می خورند. برخی با رعایت یکسری نکات مثلا بهداشتی و برخی بدون رعایت اینها.
هرکدام هم برای خودشان هزار و یک دلیل و توجیه دارند مثل این جمله خنده و حتی شاید گریه دار که "با کسی ارتباط نداریم، فقط فامیل خودمان" !!
مسئولین؟ بسیاری شان هستند. کارهایی کرده اند از سامانه 4030 بگیر که اگر یک بار تماس بگیری 3 بار خودشان تماس میگیرند و پیگیر حال و روزت میشوند تا غربالگری در استان ها و شناسایی سر وقت بیماران و پیشگیری ها و حتی پیامک های وزارت بهداشت که احتمالا کف گیر بودجه شان خورده ته دیگ که دیگر خبری از آن نیست. ضد عفونی کردن خیابان ها و تعطیلی مدارس و دانشگاه ها و کمی هم ادارات و اغلب اجتماعات و اطلاع رسانی و آموزش های رسانه ای و به کار گرفتن ظرفیت های تولیدی برای وسایل بهداشتی و چند مورد دیگر را هم که بگوییم طومارش تکمیل میشود.
کارهایی هم نکرده اند. بسیاری شان البته خواستند کارهایی بکنند اما بسیاری شان که البته نه به لحاظ کمیت که به لحاظ کیفیت بسیارند(!) نخواستند! آن بسیاری تا همین چند هفته پیش گویا در دوره کمون به سر میبردند. نه کمون بیماری که کمون فرد مذکور در وسط بحران!
بی انصاف نباشیم کارهایی هم البته نمیتوانستند بکنند. دلیلش از تحریم میتواند باشد تا نبود مدیریت صحیح و 7 سال خوابیدن چرخ اقتصاد کشور و شاید خیلی چیزهای دیگر.
بسیاری از پرستار ها و پزشکان همچنان در بیمارستان ها هستند. پیچیده شده توی آن لباس های خشن و داغ سرتاسری و یک عینک به پهنای طول و عرض صورت و دو لایه ماسک و پاپوش و یکی دو لایه دستکش و از این چیزها که مگر در امان بمانند از شر آن موجود میکروسکوپی لعنتی که دنیا را بهم ریخته است...
بماند که بسیاری شان هم ،که البته از لحاظ عدم شرافت بسیارند، همان روز های اول خزیدند در خانه ها و الفرار...
بگذریم. آن موجود میکروسکوپی لعنتی واقعا هم دنیا را بهم ریخته است. هر روز در خبرها تعداد کشورهایی که این مهمان ناخوانده را در خانه مردمانشان پیدا میکنند بیشتر میشود. هر روز آدم هایی نجات پیدا می کنند و آدم هایی گرفتار می شوند. آدم هایی هم به خاک پناه می برند. آدم هایی در صف فروشگاه ها می مانند. آدم هایی در خانه خودشان را قرنطینه میکنند و آدم های بیشتری در آن لباس خشن و داغ سرتاسری محبوس می شوند. تازه اگر باشد!
دنیا اوضاع خوبی ندارد. هر روز کشور های بیشتری مرز هایشان را روی دیگر ملت ها میبندند و آدم های بیشتری خانه هایشان را روی آدم های دیگر. حتی شنیدم کشوری محموله کمک های چین به یک کشور دیگر را دزدیده و آن کشور دیگر هم محموله کمک های یک کشور دیگر را غارت کرده است. آدم ها در صف اسلحه ایستاده اند برای آنکه از دزدی وسایل بهداشتی شان جلوگیری کنند و در بسیاری از کشورهای غربی برای خرید دستمال و چیزهای دیگر کار به زد و خورد هم رسیده است. در کشوری از کمبود امکانات و تعداد بالای مبتلایان سالمندان را به حال خود رها کرده اند. در جای دیگری هزینه های درمان آنقدر بالاست که مردم از نداری حاضر نیستند برای درمان به بیمارستان بروند. در خبرها دیدم که پزشکان کشوری مجبور شده اند برای حفظ جانشان از کیسه زباله استفاده کنند و خبرهایی از این قماش که این روزها کم نیستند...
ایران ماه دوم بحران را می گذراند. شیب گرفتاری به آن موجود میکروسکوپی به لطف آن طیفِ بسیار، هنوز صعودی است. اینجا هم کمبود داریم. از دارو و ماسک و آن سرتاسری های خشن و داغ تا شعور و مهربانی و به فکر دیگران بودن و حتی مدیریت بحران. اینجا اما مردم با هم دعوا نمی کنند. اسلحه نمیخرند. خیلی ها هستند که فقط به خودشان فکر نمیکنند. جهادی ها هستند. مثل همه بحران های قبلی بسیجی ها هستند. اینجا مردم برای پرستارها و پزشک ها ماسک و سرتاسری میدوزند. پاپوش میدوزند. گروهی شبانه خیابان ها را ضد عفونی میکنند. گروهی داوطلب شده اند بروند بیمارستان بشوند همدم گرفتاران. عده ای هم فکری شده اند بروند بدرقه پناه بردگان به خاک برای آخرین حمام. گروهی برای پزشکان گل می برند. برای بیماران آب هویج میگیرند که دهانشان خشک نشود. گروهی جمع شده اند و مواد ضد عفونی و ماسک و دستکش و این چیزها با هزار اینور و آنور زدن خریده اند و شب تا صبح بسته بندی کرده اند و صبح تا شب پخش کرده اند بین مردم. دانشجوها کمک های مالی جمع کرده اند برای گروه های جهادی. گروهی دوره افتاده اند با ماشین در شهر که پارچه و مواد ضدعفونی و خلاصه هرچه هست را جابه جا کنند.
ایران در اوج بحران است اما مثل تمام بحران های قبلی که برای ایران همیشه بوده، بسیاری از مردم هستند و همین خوب است. حتی اگر هزار مشکل دیگر باشد و هزاران نفر از مردم و مسئولین هم نباشند. اینجا ایران است با هزار و یک مشکل، اما مردمی دارد که دلشان را خدا گرم می کند و نور ایمانی که این سمت دنیا بیشتر می تابد و عاقبت روزی از همین حوالی به کل دنیا خواهد تابید.