حدود ۵ سال پیش بود که اولین پست خودم در ویرگول را نوشتم و منتشر کردم. از قضا اولین پستم در این بستر در مورد فیلترینگ بود و حالا هم که این مطلب را مینویسم در فضای بگیر و ببند این روزها بیش از هر زمانی درگیر فیلترینگ و فیلترشکن هستیم. آن زمان که موج اول فیلترینگ تلگرام بود پیشبینی کردم که با اعمال محدودیت، تلگرام از سبد ارتباطی مردم خارج نمیشود و فقط منجر به گستردگی دسترسی به ویپیان میشود. البته پیشبینی پیچیدهای نبود، هر کسی که اندکی مطالعه داشت میتوانست همین را بفهمد و همین هم شد!
حالا این روزها حدود ۵۰ روز از درگذشت مهسا امینی پس از دستگیری توسط گشت ارشاد در پلیس امنیت اخلاقی تهران میگذرد. روزهایی که میگذرد با موج اعتراضات مردمی همراه بوده. دانشجویان، جوانان، زنان و قشر وسیعی از مردم برای اعتراض به خیابانها آمدند. این رخدادها منجر به فیلترینگ وسیع انواع خدمات اینترنتی و حتی قطع اینترنت در بعضی از روزها و ساعتها شده.
اتفاق عجیب دیگری که در هفتهی اخیر افتاد، هک شدن و انتشار ایمیلهای کارگروه تشخیص مصادیق محتوای مجرمانه در فضای مجازی بود. این کارگروه از بازوهای اصلی دادستانی برای فیلترینگ سایتها، اپها و خدمات اینترنتی است. متن ایمیلها به سرعت در توییتر پخش شد، افراد مختلف ایمیلهایی که تأملبرانگیز بود را دستچین کردند و همراه با نظراتشان منتشر کردند.
در میان ایمیلهایی که منتشر شده، گفتگوی ویرگول با کارگروه فیلترینگ توجه بسیاری از افراد را به خود جلب کرده است. در این ایمیل، دادستانی به استناد نامهی دادیارِ دادسرای جرایم رایانهای خواسته که ویرگول «آدرس و هویت» صاحب یک بلاگ را ارسال کند. مسأله جایی تعجببرانگیز میشود که ویرگول نه تنها آدرس ایمیل شخص را در اختیار دادسرا قرار داده، بلکه IPهای صاحب اکانت را نیز فاش کرده و در ادامه حتی اکسلی فرستاده که IPها و ساعات دسترسی شخص را نیز به تفکیک در آن آورده.
توقع نداشتید که ماجرای ایمیلها را بگویم بعد بگم قربون ویرگول برم؟! اما ساده انگاری نکنیم...
من از ویرگول ناراحتم که اطلاعات مربوط به یک کاربر را خیلی ساده در اختیار دیگران قرار داده. اگر آدرس ایمیل را داده بود اینقدر ناراحت نبودم اما این که IP اتصال یا حتی اکسلی شامل IPها و زمان اتصال ارسال کرده دیگر فراتر از یک پاسخ ساده به استعلام قضایی است.
در توافقنامه حریم خصوصی کاربران ویرگول، دو بند هست که به شخصی بودن اطلاعات کاربران اشاره دارد:
- ویرگول تضمین می کند که هیچ یک از اطلاعات محرمانه را در اختیار اشخاص ثالث قرار ندهد.
- در صورت درخواست از سوی مراجع قضایی، ویرگول میتواند اطلاعات کاربر خاطی را در اختیار این مراجع قرار دهد.
اینجا ابهام وجود دارد. در بندهای بالاتر ویرگول ادعا میکند اطلاعات عمومی شامل نام و نام کاربری و اطلاعات خصوصی شامل آدرس ایمیل و رمز عبور حساب را از کاربر میگیرد. در ماجرای ایمیلها، ویرگول علاوه بر ایمیل، آدرس IP و زمان اتصال کاربر را نیز فرستاده که در هیچ کجای توافقنامهی حریم شخصی از آن یاد نشده. ضمنا گفته شده اطلاعات کاربر خاطی ممکن است برای مراجع قضایی ارسال شود. تشخیص خاطی بودن بر عهدهی کیست؟ آیا ویرگول از خطاکار بودن این کاربر مطمئن شده؟ آیا صرف اتهام برای دریافت اطلاعات بسیار خصوصی کافیست؟ میدانید که ما هیچکدام مجرم یا محکوم نیستیم، مگر آن که اتهامی در دادگاه علیهمان مطرح شود و پس از طی فرایند دادرسی اثبات شده و محکوم شویم.
به این ترتیب من از این رفتار ویرگول ناراحتم، به آن نقد دارم، ممکن است در توصیهی این پلتفرم به دیگران یا رفتار خودم با آن اثرگذار باشد و امیدوارم روشنگری (فراتر از بیانیهای که منتشر کردند) انجام دهند.
این رفتار که از ویرگول مشخص شده نشان آن نیست که یک تیم نشستهاند پلتفرمی ساختهاند با ظاهر وبلاگنویسی اما با هدف جاسوسی و فروش اطلاعات شخصی. فارغ از شناخت دور و نزدیک من از تیم ویرگول، این پلتفرم نسل تازهای از وبلاگنویسی را به وب فارسی آورد. با برپایی ویرگول، وبلاگنویسی اجتماعی را که در مدیوم دیده بودم، حالا مناسبسازی شده برای زبان فارسی و با حضور همزبانان و هموطنانم دارم.
شخصا نقطهی اوج وب فارسی را همان دوران وبلاگنویسی میدانم. دورانی که اینترنتها با سرعت چند کیلوبایتی و از طریق سیستم Dial-up تازه داشت در اختیار عموم قرار میگرفت. زیبایی آنجا بود که بسترهایی مثل بلاگفا، بلاگاسکای، میهنبلاگ و ... که ایرانی بودند ساخته شدند و انبوهی از کاربران این گزینهها را نسبت به بلاگاسپات و وردپرسداتکام و سایر نمونههای خارجی ترجیح دادند. اگرچه ناپایداری این سرویسهای ایرانی، فیلترینگ آنها و برخی از مسائل دیگر در درازمدت پشیمانمان کرد اما این رقابت که فاقد دخالتها و حمایتهای دولتی بود به نظرم کمنظیر یا بینظیر است.
من میدانم که کار کردن در این کشور دردسرهای متنوع و بیپایانی دارد. پاسخگویی به مراجع قضایی اجتناب ناپذیر است. اگر کسی میگوید ایمیل دادستانی را میتوان بیجواب گذاشت یا خلاف آن عمل کرد، سادهانگار یا بیتجربه است. شاید دقیقتر که بشویم بتوانیم منشأ ناراحتی و عصبانیت خود را در واقع سیستمهای قضایی و ادرای و امنیتی کشورمان بدانیم. شاید آنها با برخی احکام و تصمیمهایی که گرفتهاند باعث شدهاند حس سوءاستفاده از اختیارات قانونی به ما دست دهد. بعید میدانم در یک جامعهی متعادل و نرمال جز پاسخگویی پلتفرم وبلاگنویسی به پلیس و دادگاه توقعی داشته باشیم. اگر فردی وبلاگی ساخت و هر دروغ و تهمتی را علیه من منتشر کرد، توقع دارم راهی باشد که جلوی آن گرفته شود و فرد دروغگو به سزای اعمالش برسد. اما بله، ما رفتارهایی دیدهایم که همچون مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسیم!
من ویرگول را تحریم نمیکنم. از این به بعد میدانم که ضریب امنیت اطلاعات من در این پلتفرم چقدر است و اگر لازم باشد احتیاط میکنم. اما کارکرد ویرگول را جاسوسی نمیدانم و امیدوارم جامعهی ما به حدی از آرامش و درستی برسد که اولا حق ناشناختگی در فضای اینترنت زیر پا نرود و دوم آن که چنان رضایتی از عملکرد پلیس و مراجع قضایی ساخته شود که از نظارتشان خوشحال باشیم، نه ترسان و لرزان.