هر سال پیش از بهار زمزمهی چاغاله بادام و بعداً گوجه سبز پیش میآید که به عنوان نوبرانه آمده. میوهای که خیلی خاص وارد بازار میشود و با قیمتهای فوقالعاده لوکس خرید و فروش میشود!
در اسفند ۹۶ قیمت هر کیلو چاغاله بادام در تهران تا ۲۰۰ هزار تومان هم رسید. قیمتی که واقعاً بالاست و هر کسی جرأت دست زدن به چنین کالایی را ندارد. همه هم از این قیمتها نالیدند و در خبرگزاریها، روزنامهها و تلویزیون انعکاس پیدا کرد. خب راه حل این قیمت غیر منطقی چیست؟
حکایتی معروفیست که میگویند به گوش رضا شاه رسید که نان گران شده است. او که این وضع گرانی را برای اقتصاد نمیتوانست تحمل کند سراغ بزرگ نانوایان رفت و برای آن که درس عبرت بقیه شود، او را در تنور سوزاند! حکایت دیگر هم شلاق زدن تاجران قند و شکر در زمان قاجار است که به دلایلی قیمت را افزایش داده بودند. گرچه قاجار اقتدار رضاخان را نداشت و همین شلاق زدن یکی از علل قیام مشروطه شد!
حالا چاره چیست؟ تعدادی از فروشندگان چاغاله بادام و گوجه سبز را دار بزنند؟ آتش بزنند؟ شلاق بزنند و دور شهر بگردانند تا درس عبرت شود و بقیه قیمت را کم کنند؟
این روزها راهکارهای تازهی بسیاری برای فروش و عرضهی کالا ایجاد شده است. از فروشگاههای زنجیرهای تا فروشگاههای آنلاین که همه نمادهایی از جامعهی مدرن هستند و کم و بیش به زندگی ما ایرانیها هم وارد شدهاند.
یکی از حرفهایی که همهی دولتها میزنند حذف واسطههاست. به خصوص در کشاورزی که اکثر سودهای کلان به دلالان و واسطهها میرسد و قیمت میوهفروشیهای شهر با قیمتی که از کشاورز خریداری میشود زمین تا آسمان تفاوت دارد. همهی دولتمردان هم میگویند تلاش میکنند که این واسطهها را کم و حذف کنند و به وضع کشاورزان و زحمتکشان سر و سامان دهند. اما چه قدر این حرفها برای عمل گفته میشود؟!
کار جالبی که دولت و نهادهای نظارتی میتوانند انجام دهند، لینک کردن تولیدکنندگان واقعی به فروشندگان منصف است. اسنپفود، ریحون، بقچه و دلیون همگی کسب و کارهایی هستند که در حوزهی ارائهی خدمات مرتبط با تغذیه فعال هستند و با مشتری به خوبی در ارتباطند. خب چرا دولت نمیتواند کشاورزان و تولیدکنندگانی را که به خوبی میشناسد به اینها وصل کند تا با قیمت منطقی به بازار عرضه شود؟ اینطوری عرضه و تقاضا بالانس میشود و قیمت درستتر هم بدون یارانه یا حرف زدنهای بی عمل اصلاح میشود.
آنچه من میبینم آن است که حرفهایی مانند حذف دلالان، کمک ه تولیدکنندگان، همکاری با بخش خصوصی و پیوند صنعت و دانشگاه اغلب اوقات در حد حرف باقی میمانند. حرف از کسب و کارهای اینترنتی نمیشود تا آن که تخلفی شود یا بحث فیلترینگ پیش آید.
امیدوارم شاهد رشد بیش از پیش ایدههای تر و تازه باشیم و در عین حال دولت و حکومت هم حمایت را فقط در حرف زدن و به هزار زور و زحمت وام دادن نبیند. کمک کند که چرخدندهها بهتر جفت و جور شوند و سنگی از راه بردارد.