Ramin Payandeh
Ramin Payandeh
خواندن ۶ دقیقه·۶ سال پیش

ایموجی‌های آیفون چطور در یک کارآموزی خلق شدند؟

می‌دونید چه کسانی و چطور اولین مجموعه‌ی ایموجی‌های آیفون رو طراحی کردن؟ همون شکلک‌هایی که به صورت پیش‌فرض در تلگرام و واتس‌اپ هم استفاده میشن و شیوه‌ی ارتباط‌های ما رو متحول کردن. در این مقاله آنجلا گوزمان، طراح سابق اپل، توضیح می‌دهد که روند طراحی در سال ۲۰۰۸ چطور بوده!

هنگامی که طراحی منجر به دوستی می‌شود و همان دوستی منجر به طراحی می‌شود، معجزه رخ می‌دهد. این داستانِ چگونگی طراحی مجموعه‌ی اصلی ایموجی‌های اپل توسط یک کارآموز و راهنمایش است که شیوه‌ی ارتباط آدم‌ها را در سرتاسر دنیا تغییر داد. همچنین این داستان پروژه‌ایست که آن دو را به دوستانی خوب و صمیمی بدل کرد که نقش مهمی در موفقیت این ایموجی‌های فسقلی دارد. به طور خلاصه من کارآموز و ریموند راهنما و دوست ابدی من است. ما در مدت سه ماه برخی از پرکاربردترین ایمجی‌ها را ساختیم از جمله صورت همراه با اشک شوق، پیاله‌ی مدفوع، قلب قرمز، شیپور مهمانی و ۴۶۰ ایمجی دیگر. بعداً در قالب کارمند تمام وقت اپل تعداد دیگری هم طراحی کردم.

تابستان ۲۰۰۸ بود و یک سال دیگر از تحصیلم در مدرسه طراحی Rhode Island مانده بود تا فوق لیسانس طراحی گرافیک بگیرم. در همین تابستان یک کارآموزی در تیمی از شرکت اپل گرفتم که به نهایت مشتاق به دیدارش بودم. همان تیمی که مسئولیت آیفون را داشت، دستگاه جادویی که سال قبل در نمایشگاه مک‌ورلد در سانفرانسیسکو عرضه شده بود. فقط تصور کنید چه قدر ذوق زده بودم وقتی به آنجا رسیدم در حالی که تصوری از پروژه‌ای که می‌دهند، سایز تیم و محل کار نداشتم. یا حتی این که می‌توانم با دوچرخه سر کار بروم یا نه!

خیلی زود پس از رسیدنم و ملاقات با تیم (و البته با دوچرخه سر کار رفتنم!) یک پروژه به من تحویل شد. من هنوز داشتم تلاش می‌کردم این پروژه را درک کنم در حالی که از من پرسیدند که آیا می‌دانم ایموجی چیست. خب در آن زمان نه من و نه اغلب انگلیسی زبان‌ها نمی‌دانستیم ایموجی یعنی چه و جوابم «نه» بود. البته که این حالت خیلی زود با عرضه‌ی کیبورد ایموجی در آیفون عوض شد. چند لحظه‌ی بعد فهمیده بودم معنی این واژه‌ی ژاپنی چیست و این که باید صدها تا از همین ایموجی را بکشم. همانطور که در راهرو می‌رفتم در این فکر بودم که این یک کار تایپ یا تمرین صفحه‌بندی نیست، این یک کار جذاب و خوش‌مزه‌ی تصویرسازی است. در همین بین یک استاد راهنما (منتور) هم برایم مشخص شد.

در سه ماه بعدی ریموند و من در یک دفتر مشغول بودیم که و تصویرسازی چندین قیافه‌ی صورت، مکان، پرچم، حیوان، غذا، لباس، نماد، تعطیلات، ورزش و خیلی چیزهای دیگری که می‌دانید را انجام دادیم. در ابتدا باید طراحی آیکان‌های سبک اپل را می‌آموختم و این روند را به دو بخش فروتنی و ماهر شدن تقسیم کردیم.

ریموند هر آنچه در مورد طراحی آیکان بود را به من یاد داد. من خیلی او را نمی‌شناختم اما او با وجود تواضعش یکی از بهترین طراح‌های آیکان در دنیاست. باید تمام دانش و مغزش را برای جلو بردن آموزشم به کار می‌گرفتم همان‌طور که از خاطرات مشترکمان از کودکی در فلوریدای جنوبی و سفرهایمان می‌گفتیم. درس تواضع همین بود!

اولین ایموجی من حلقه‌ی ازدواج (?) بود. به این خاطر انتخابش کردم که بافت‌های پیچیده‌ای مانند بافت فلز و نیز جواهر داشت و برای یک تازه‌کار سخت بود. حلقه‌ی ازدواج به تنهایی یک روز از من زمان برد. گرچه خیلی زود توانستم دو تا، سه تا و چهار تا در یک روز انجام دهم. فرقی نمی‌کرد چه قدر سریع طراحی کنم، باید دائما درگیر جزئیات می‌شدم. این که جهت بافت چوب کدام طرف است، خط و خال‌های سیب و بادمجان چطوری دیده می‌شدند، آوند برگ‌ها چطور روی گل ختمی چه شکلی می‌آمدند، چرم چطور روی توپ فوتبال می‌نشست و این جزئیات هرگز پایان نداشتند. سخت تلاش می‌کردم این ریزه‌کاری‌ها در هر پیکسل رعایت شوند و مدام زوم می‌کردم چون مهم بودند. برای سه ماه به صدها ایموجی چشم دوخته بودم. در همان بین اولین بررسی توسط استیو جابز هم انجام شد که وقتی برای استفاده تایید می‌شدند همزمان حس موفقیت و تعلیق را به همراه داشت. اگر استیو جابز می‌گفت مناسب استفاده است، می‌توانم بگویم درس مهارت هم پاس شده!

بعضی وقت‌ها ایموجی بیش از حد کُمیک می‌شد و بعضی‌هایشان هم داستان پشتشان هست. مثلا ریموند برای طراحی رویه‌ی بستنی (?) از همان ایموجی مدفوع خوشحال (?) استفاده کرد! حالا که متوجه شدید بعید می‌دانم هیچ وقت فراموش کنید چون هر کس فهمیده دیگر فراموش نکرده است!

مثال دیگر ترتیب طراحی بود که سخت‌ها را عقب می‌انداختیم. ایموجی رقاص (?) برای اواخر دوره‌ی کارآموزیم مانده بود چون خوب در نمی‌آمد. نا مرتبی لباسش به همین خاطر است و البته خروجی نهاییش کار ریموند است. رنگ لباس و کمربند قهوه‌ایش همانیست که ابتدا کشیدم و از رنگ‌بندی و مشخصات لباسی که خواهرم دوخته بود الهام گرفته بودم.

به این ترتیب از ماجراهای بانمک پشت صحنه تا فهمیدن این که دبیرستان‌هایمان کمتر از ۳۰ مایل با هم فاصله داشت، از گذشته‌ی مشترکمان تا نقاشی‌ها و طراحی‌های مشترکی که می‌کردیم باعث خنده‌های بی وقفه و چشم‌های خیس می‌شد. حالا ده سال از کارآموزیم می‌گذرد و همچنان با ریموند در یک اتاق کار می‌کنم و همچنان بازخوردهای رو راست و صادقانه به هم می‌دهیم. این همه‌ی آن چیزی‌ست که به نظرم باعث موفقیت ایموجی شد: دوستیمان در طول طراحی.

امسال دهمین سالگرد عرضه‌ی مجموعه‌ی اصلی ایموجی‌های اپل است که نخستین بار پس از پایان کارآموزیم در نوامبر ۲۰۰۸ در ژاپن شروع شده بود. برای من قابل تصور نبود که تنها چند ماه پس از این پروژه چطور ایموجی‌ها می‌توانند فرهنگ روش ارتباط ما را متحول کنند و چطور ایموجی‌ها به شکل فیزیکی همه جا خواهند بود. منظورم همه جا مثل اسباب بازی‌ها، استیکرها، شیرینی، موزیک ویدئوها، کتاب‌ها، جواهر، مراکز توریستی، فیلم‌ها و همه‌ی جاهای دیگری که دیده‌اید است.

لازم به ذکر است گرچه من (آنگلا گوزمن) و ریموند مسئول طراحی اولیه نزدیک به ۵۰۰ ایموجی بودیم (و یک ثبت اختراع هم جایزه گرفت) قطعا دیگر طراحان اپل هم هستند. از جمله اولی ونگر که بعد از کارآموزی من حدود ده تا طرح اضافه کرد و خیلی بیشتر هم سال‌های بود طراحی کرد. حالا مجموعه‌ی ایموجی‌ها حدود هزار تا شده‌اند و بعضی‌هایشان هم انیمیشنی شده‌اند.

 وقتی این سنگ همیشه در حال تغییر را در Bernal Height Park در سانفرانسیسکو دیدم، هم من و هم ریموند باید احترام خاصی به پیاله‌ی مدفوع جادویی می‌گذاشتیم. عکس در ۲۰۱۶ گرفته شده است.
وقتی این سنگ همیشه در حال تغییر را در Bernal Height Park در سانفرانسیسکو دیدم، هم من و هم ریموند باید احترام خاصی به پیاله‌ی مدفوع جادویی می‌گذاشتیم. عکس در ۲۰۱۶ گرفته شده است.

به همین خاطر به هر طراحی که دنبال انگیزه‌ای برای بیدار شدن در صبح هر روز است توصیه می‌کنم راهنمای متواضعشان را پیدا کنند یا خودشان همان راهنما باشند. چون زمانی که طراحی منتهی به دوستی و دوستی منتهی به طراحی شود معجزه رخ می‌دهد. هر ایموجی که ساخته شد من چیز تازه‌ای آموختم و دوستی‌ام با ریموند قوی‌تر شد. هرچه دوستان بهتری شدیم، طراحان بهتری هم شدیم. در این مورد دوستی و طراحی ایموجی می‌ساختند و این داستانیست که ارزش تعریف کردن دارد.


آنچه خواندید ترجمه‌ای بود از مقاله‌ی «The Making of Apple’s Emoji: How designing these tiny icons changed my life» نوشته‌ی Angela Guzman که در سایت مدیوم منتشر شده است. بخش‌های پایانی مقاله برای افزایش تمرکز و کاهش حجم به صورت خلاصه آورده شده است. تصویر دوم در مقاله‌ی اصلی وجود ندارد.

طراحیایموجیاپلآیفونکارآموزی
یک داشنجوی مکانیکِ علاقه‌مند به خوندن و نوشتن - مدیر مارکتینگ مرحوم بقچه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید