برای همه روشن هست که سالی که سال 98 سال پر چالشی بوده و از ابتدای سال تا همین الان هم اتفاقات سختی افتاده که لازم به مرور و تکرارشان نیست! برای من که دنبال یادگیری هستم و سعی می کنم از اتفاقاتی که رخ میده درسی بگیرم، سال 98 درس های مهمی داشته که ارزش گذاشتن در کوله پشتی سال 99 دارن.
اولین درسی که گرفتم اینه که واقعا زندگی خیلی خیلی کوتاه تر از چیزی هست که به نظر میرسه و شاید هیچ وقت فرصت جبرانی نباشه. بنابراین:
سعی می کنم عملکرد، رفتارها و واکنش هایی که در مواجهه با اتفاقات مختلف داشتم را در بازه های زمانی کوتاه (حداقل هفته ای یک بار) مشاهده و بازنگری کنم تا شناخت بهتری از خودم داشته باشم و اگر نیاز باشه چیزی را اصلاح کنم سریع تر متوجه بشم!
یعنی حداقل هفته ای یک بار و شاید هم بیشتر ببینم چه رفتارهایی داشتم، چه اتفاقاتی برام افتاده من چه واکنشی داشتم. کجاها خوب عمل کردم و کجاها خوب عمل نکردم و یا بهتر می تونستم عمل کنم! حداقل اینطوری هم خودمو بهتر می شناسم و هم اگر بنا بر جبران و یا اصلاح رفتاری باشه سر نخ های خوبی برای شروع کار دستم هست.
مطلب بعدی که در سال 98 یاد گرفتم و سعی می کنم در کوله سال 99 همراهم باشه این هست که:
سعی می کنم پرونده کارهایی که باز بوده و برای مدت ها نا تمام بودن ببندم و به انجام برسونم.
این کار حداقل دو تا مزیت مهم داره:
درس بعدی:
سعی می کنم نسبت به دغدغه های مهمی که در واقع محصول سیستم ارزش های شخصیم هست نگاه کلی داشته باشم تا احیانا با پرداختن به یک بخش از بخش های دیگه غافل نشم و ارزشی فدای ارزش دیگه نشه.
یعنی حفظ تعادل نسبی بین چیزهایی که دارم عمرم صرفشون میکنم (مثل کار، خانواده، تفریح، دوستان، رشد شخصی، ...)
عملا با این کار احساس رضایت بیشتری از زندگی خواهم داشت و قطب نمای حرکتم همیشه در دستم هست.
اما حالا بریم سر وقت چیزهایی که نباید در کوله پشتی 99 بذارمشون و عملا کوله ام سنگین نکنم.
احتمالا اسم کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها شنیدید. کتابی نوشته مارک منسون که سعی می کنه به ما بفهمونه "به چه چیزهایی اهمیت بدهیم، و چگونه به چیزهایی که هیچ اهمیتی ندارند، اهمیت ندهیم."
یکی از چیزهایی که سعی می کنم از کوله سال 99 خودم خارج کنم این هست که دیگران چه فکر و قضاوتی در مورد تصمیمات من خواهند داشت. البته اصلا منظورم این نیست که نباید از دیگران مشورت گرفت و یا از تجربیات افراد استفاده نکنیم.
اما نکته اینجاست که در مقابل قضاوت ها مقاوم باشیم. قبول دارم شاید در ابتدا کار سختی باشه اما ارزش داره! تصمیماتی در زمینه انتخاب شغل، شریک زندگی و حتی مسائل جزئی تر مثل خریدن یک وسیله و یا رفتن یا نرفتن به یک جلسه کاری و یا مهمانی از جمله مواردی هستن که همیشه قضاوت دیگران را به همراه داره اما اگر اعتقاد به درستی تصمیمی که گرفتیم داریم نیازی نیست نگرانی از بابت قضاوت دیگران داشته باشیم.
درس بعدی که گرفتم و اتفاقا بی ارتباط با درس قبلی هم نیست اینکه:
سعی کنم خودم هم کمتر در مورد دیگران قضاوت کنم. این کار علاوه بر ایجاد نگرشی (به احتمال خیلی زیاد) غلط و یا سطحی، بطور کلی هم می تونه باعث ایجاد یک جور بدبینی به مسائل و اتفاقات بشه و این مسئله دائم خودشو تقویت می کنه.
به قول یکی از همکارانم شاید اگر ما در موقعیت اون شخص قرار داشتیم همان کار را می کردیم. پس سعی می کنم کمتر قضاوت کنم و تا جای ممکن قضاوت خودمو به بعد موکول کنم.
خب حالا نوبت شما هست که اگر تمایل دارید از تجربیات مختلفی که در سال گذشته داشتید بگید و اینکه فکر می کنید چه چیزهایی خوبه برای جا دادن در کوله پشتی سال 99 و چه چیزهایی رو بهتره از کوله مون خارج کنیم.
سلامت و پایدار باشید.