ویرگول
ورودثبت نام
رمیصآ :)
رمیصآ :)خزعبلاتِ ساخته ذهنِ یک دهه نودی !
رمیصآ :)
رمیصآ :)
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

در وصفِ رفیقِ ندیده !

رفیقِ ندیده ی رفته ی من ؛
سلام !
می دانی ندیده دلم برای رفتنت تنگ می شود؟
می دانی بغضِ دوستم لا به لای « اونم مثلِ ما بود » گفتن هایش بر دلم چنگ می زند؟
نه رفیق
تو نه من را می شناختی و نه صنمی با من داشتی اما حالا از فراغِ دوری تو دانه های گردِ شفاف ؛ چهره ام را فرا می گیرد
کاش شبیهت بودم ؛ ذره ای شبیهت
دلم می خواست کنارت بودم و می شنیدم چه ها می گفتی
می شنیدم راز و نیازت را :)
دوستم می گوید : « جاش خیلی خالیه ؛ هر دختری که اسمش ریحانه ست رو صدا می زنیم همه به طرفش بر می گردن بلکه ریحانه ساداتو ببینن !»
ریحانه را صدا می زنم
ریحانه را با تمامِ وجودم ؛ صدا می زنم !
کاش باز گردد و یک بار هم که شده باز چهره ی لبخند بر لبش را ببینم
چهره ای که هیچگاه از نزدیک ندیدمش و پس از اتفاقِ نحسِ 23 خرداد شناختمش :)
حال با شعرِ روی سنگِ مزارش باز قصه ی زندگی اش برایم تکرار می شود
خواندم‌ از‌ بر، قصه‌ آلاله‌ را
یک‌ شبه‌ رفتم‌ ره‌ صدساله‌ را !

رفیق
۱۱
۲
رمیصآ :)
رمیصآ :)
خزعبلاتِ ساخته ذهنِ یک دهه نودی !
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید