رامتین کریمی
رامتین کریمی
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

از عاشقانه‌هایت برایم بگو

برایم از عاشقانه‌هایت در زیر باران بگو؛ از چشمانش بگو که همراه با صدای باران، بهشت را برایت در آن لحظه تداعی کرده بود.


از خاطراتت با او در جنگل‌های شمال برایم بگو؛ هنوز هم بوی دیوانه کنندۀ خزه‌های چسبیده به درخت‌ها را به یاد داری؟


از صدای خروش موج‌های خزر برایم بگو؛ پیاده‌روی بر روی شن و ماسه‌های لب ساحل، هنگامی که دستانت را به دستانش حلقه کرده بودی؛ آن‌قدر محکم که گویی این آخرین دیدارتان است.


حال به چشمان من نگاه کن و صادقانه به این سوال پاسخ بده:

«می‌توانی از عاشقانه‌هایت بدون زمین برایم بگویی؟»

اگر جنگل‌ها نباشند، رودها خشک شوند و دریاها بمیرند، کجا می‌خواهی با او قدم بزنی؟ در کدام سیاره می‌توانی دوباره «بوسه در زیر باران» را تجربه کنی؟

دریاچه بی‌جان ارومیه
دریاچه بی‌جان ارومیه


زمین نگهبان عاشقانه‌های ماست؛ مراقب عشق‌بانمان باشیم. زمین تنها خانه ماست؛ بیایید خودمان را خانه خراب نکنیم. اگر زمین نباشد؛ من و تو هم نیستیم؛ بیایید مراقب کره خاکی‌مان باشیم.

زمین‌ ما این روزها بی‌جان‌تر از همیشه است و بیشتر از گذشته به کمک من و تو نیاز دارد. تمام موجودات به تو چشم دوخته‌اند؛ ناامیدشان نکن.


همین الان مدادت (شما بخوانید کیبورد) را بردار و مطلبی برای #پیک_زمین بنویس؛ بگذار جوانه‌های عشق از لابه‌لای کاغذهایت بِرویند...

مرگ زمین، مرگ عاشقانه‌های ماست؛ بیشتر مراقبش باشیم.




پیکِ زمیننویسندگیعاشقانه
فریلنسر - متخصص تولید محتوای متنی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید