اگر شما هم مثل من نمیدانید که تلفظ دقیق اسم این نویسنده چیست، پس جای درستی قرار دارید. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در خرید کتابهای این مرد روسی با اسامی مختلفی از ترجمهی نامش مواجه شده باشید: «داستایوفسکی»، «داستایوفسکی » و «داستایِوسکی» و..... در این مقاله به معرفی کامل این نویسنده بزرگ روس تبار و بررسی آثارش خواهم پرداخت.
کسی که نامش در تاریخ ادبیات روسیه میدرخشد و همهی ما حداقل یک بار اسمش را در زندگیمان شنیدهایم. فیودور میخایلاویچ دوستایِوسکی که در ادبیات روسیه یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان است، در 11 نوامبر 1821 متولد شد. او به خلق شاهکارهایی معروف است که در آنها شخصیتهای اصلی داستانش را از نظر روانشناسانه مورد بررسی قرار میدهد و تلاش میکند تا با نگاهی عمیق و دقیق این شخصیتها را از منظر روانشناسانه مورد بررسی قرار دهد.
توصیه میکنیم یکی از کتابهای او را بخرید و شروع به خواندن کنید. شک نکنید که این نویسندهی اهل روسیه به خوبی میتواند به یکی از نویسندگان محبوب شما تبدیل شود. پس در خرید کتابهای او خجالت را کنار بگذارید و به یکی از اسامی رایج او را صدا بزنید. بالاخره کسی پیدا میشود که اثری از فیودور داستایوفسکی تقدیمتان کند.
فیودور داستایوفسکی فرزند دوم خانواده بود. پدری پزشک داشت و مادرش، دختر یکی از بازرگانان اهل مسکو بود. فیودور ده ساله بود که پدر و مادرش مزرعه کوچک و دلانگیزی را در نزدیکی مسکو خریداری کردند. این مزرعه که در شهر تولا قرار داشت مکانی شد تا خانوادهی داستایوفسکی تابستانهای خود را در آن سپری کنند.
در سال 1834 بود که فیودور داستایوفسکی به همراه برادر خود برای تحصیل راهی مدرسهای شبانه روزی شد و سه سال از عمر خود را در آن سپری کرد.
فیودور 15 ساله بود که مادر خود را از دست داد. در همین سال بود که توانست امتحانات ورودی دانشکدهی مهندسی نظامی را در سن پترزبورگ با موفقیت پشت سر بگذارد و در نهایت در ژانویه 1838 وارد دانشکده نظامی شد. خبرهای بد فیودور داستایوفسکی را رها نمیکرد. در تابستان هجده سالگی، یعنی در سال 1839 بود که او با خبر درگذشت پدرش مواجه شد.
این نویسندهی نامآور روسی در سال 1843 از دانشکده نظامی فارغالتحصیل شد و بعد از آن توانست برای خود شغلی در ادارهی مهندسی وزارت جنگ دست و پا کند. فیودور ولخرج بود، طوری که تا تابستان 1844 سهم ارث پدریاش را به پایان رساند. ارتش و کار در وزارت جنگ چیزی نبود که بتواند فیودور داستایوفسکی را راضی نگه دارد. در نتیجه از ارتش استعفا داد و برای گذران زندگی دست به ترجمه زد. ابتدا اثری از بالزاک: اوژنی گرانده. و در ادامه تصمیم گرفت تا دست به قلم شود و بنویسد.
در زمستان سال 1845 داستایوفسکی رمان کوتاه بیچارگان را به رشتهی تحریر درآورد. او که بدین وسیله توانسته بود وارد محافل نویسندگان رادیکال و ساختارشکن بزرگ سنپترزبورگ شود، حالا برای خود شهرتی کسب کرده بود. نوشتن را ادامه داد و طی دو سال بعد داستانهای همزاد، آقای پروخارچین و زنِ صاحبخانه را به روی کاغذ آورد.
فیودور داستایوفسکی در محافل سوسیالیستی حضور پررنگی داشت. در یکی از همین محافل بود که توسط یک جاسوس پلیس به مقامات امنیتی روسیه معرفی شد و پلیس مخفی در روز 22 آوریل 1849 او را به جرم براندازی حکومت دستگیر کرد.
حکم او در دادگاه نظامی «اعدام» اعلام شد. اما این حکم در 19 دسامبر مشمول تخفیف شد و به چهار سال زندان در سیبری و سپس خدمت در لباس سرباز ساده تغییر یافت. اما همه چیز همینقدر آرام پیش نرفت. حکومت تزاری برای نشان دادن قدرت خود فیودور و دیگر زندانیان را در برابر جوخههای آتشِ نمایشی قرار داد. در نمایشی که با دقت طراحی شده بود، در صبحِ روز 22 دسامبر 1849، داستایوفسکی و سایر زندانیان را به میدان رژه پادگان آوردند. همه چیز برای اعدام آماده بود. جرایم و مجازات قرائت شد. کشیشی از آنها خواست به خاطر گناهانشان طلب بخشش کنند. سه نفر از این زندانیان را به چوبهها بستند تا برای اعدام حاضر شوند. طبلها به صدا درآمد و درست در آخرین لحظات این مراسم ساختگی جوخهی آتش، تفنگهای خود را بر زمین گذاشت. تجربهی شخصی داستایوفسکی از قرار گرفتن در آستانه مرگ زمینه ساز خلق آثار بزرگی شد. او دربارهی این تجربه در جایی گفته است: «به خاطر ندارم که در هیچ لحظهی دیگری از عمرم به اندازهی آن روز خوشحال بوده باشم.»
فیودور 33 ساله بود که از زندان آزاد شد. او حالا باید دورهی مجازات دومش را در لباس سرباز عادی میگذراند. فیودور داستایوفسکی را به عنوان مأمور خدمت در گردان هفتم پیادهنظام سیبری به سمیپالاتینسک اعزام کردند. در همین سالها بود که او در نهایت بعد از دو سال عشق جان فرسا، در فوریه 1857 با زنی به نام «ماریا دیمیتریونا» ازدواج کرد. در این سالها فیودور مشغول نوشتن بود، از روزنامهنگاری تا داستان خواب عمو جان.
سایه مرگ همچنان بر زندگی فیودور داستایوفسکی حکم فرما بود. او در ژوئیه 1864 برادر بزرگش را از دست داد و در آوریل همان سال معشوقهاش ماریا دیمیتریونا را. دو سال بعد بود که فیودور داستایوفسکی اثر بزرگ خود با نام جنایت و مکافات را نوشت. توصیه میکنیم که برای خرید کتاب جنایت و مکافات به سراغ ترجمه اصغر رستگار بروید. البته که ترجمه گرانقدری از حمیدرضا آتش برآب نیز به تازگی روانه بازار نشر شده است. خواندن این ترجمه نیز خالی از لطف نیست.
فیودور داستایوفسکی در همان سال 1866 بود که دست به کار نوشتن رمان قمارباز شد. آن هم در 26 روز! این کار به کمک دستان توانمند آنا گریگوریونا انجام شد. کسی که فیودور در سال 1867 با او ازدواج کرد و سپس به همراه او عازم اروپا شد.
در فوریه 1868 بود که نخستین فرزند فیودور داستایوفسکی به دنیا آمد. «سوفیا داستایوفسکی » که سه ما بیشتر زنده نماند. فیودور در ژانویه 1869 نوشتن کتاب ابله را در فلورانس به پایان رساند و پاییز همان سال بود که کتاب همیشه شوهر را در درسدن نوشت. دختر دوم فیودور داستایوفسکی به نام «لیوبوف» در سپتامبر 1869 چشم به جهان گشود. فیودور در ژانویه 1871 کار نوشتن کتاب جنزدگان را به پایان رساند و در تابستان همان سال بود که «فدیا» پسر فیودور داستایوفسکی به دنیا آمد. و در نهایت آخرین فرزند او با نام «آلیوشا داستایوفسکی » در اوت 1875 متولد شد؛ اما دیری نپایید که در سه سالگی بر اثر حمله صرع از دنیا رفت.
در نوامبر 1880 بود که داستایوفسکی انتشار کتاب برادران کارامازوف را به صورت پاورقی در یکی از نشریات روسی آغاز کرد. گمان میرفت که این کتاب بخش اول یک سهگانه باشد، اما فیودور داستایوفسکی چهارماه پس از انتشار این کتاب، بر اثر خونریزی ریه درگذشت.
معرفی آثار فیودور داستایوفسکی
منبع: کتاب وب