آنتوان دو سنت اگزوپری نویسنده و شاعر معاصر فرانسوی است که کتابهای مشهور و بسیار پرطرفداری نوشته است. معروفترین کتاب سنت اگزوپری کتاب شازده کوچولو است. سنت اگزوپری رمانهای معروف دیگری هم دارد مثل خلبان جنگ، زمین انسانها، پرواز شبانه. سنت اگزوپری در جنگ جهانی خلبان جنگنده بود و هواپیمای او در یکی از پروازهای شناسایی ناپدید شد. پرخوانندهترین کتاب سنت اگزوپری کتاب شازده کوچولو است که به 300 زبان و گویش مختلف ترجمه شده است.
سنت اگزوپری در سال 1900 در یکی از خانوادههای اشرافی فرانسه به دنیا آمد. چهارساله بود که پدرش از دنیا رفت و خانواده دچار مشکلات مالی شد. سه خواهر و یک برادر کوچکتر داشت. برادرش در 15 سالگی در اثر بیماری از دنیا رفت. وقتی برادرش مرد، سنت اگزوپری کنار بستر او بود و نوشت:
«...لحظهای بیحرکت ماند. ناله نکرد. به همان آرامی افتاد که درخت جوانی میافتد.»
بعدها کتاب شازده کوچولو را به همین زبان ساده نوشت. سنت اگزوپری در آن زمان 17 سال داشت و حالا تنها مَرد خانواده او بود.
دو بار در آزمون ورودی دانشکدهی نیروی دریایی شرکت کرد ولی رد شد. یک سال و نیم به عنوان مستمع آزاد به کلاسهای معماری دانشکدهی هنرهای زیبا رفت و بعد از آن عادت داشت مدام از شغلی به شغل دیگر برود. بعد به خدمت سربازی رفت و همزمان به کلاسهای خصوصی خلبانی میرفت. بعد از مدتی، از ارتش به نیروی هوایی منتقل شد. بعد از چند سانحهی هوایی، به خاطر اعتراضهای خانواده و نامزدش لوییز اوِک دو ویلمورن، خلبانی را کنار گذاشت. نامزدی آنها پس از مدتی به هم خورد و سنت اگزوپری دوباره به سراغ خلبانی و شغلهای جورواجور رفت.
او بیشتر برای حملونقل بستههای پستی از هواپیما استفاده میکرد. هواپیماها در آن زمان تجهیزات و تنظیمات زیادی نداشتند. به قول سنت اگزوپری در هواپیماهای جدید، کار خلبان بیشتر شبیه حسابداری است تا خلبانی. او بستههای پستی را بین فرانسه و آفریقا جابهجا میکرد و مسیر پروازهای او از بالای بیابان و دریا میگذشت. چند سال بعد به آرژانتین رفت و مدیر پست هوایی آنجا شد.
اولین داستان کوتاه او به نام هوانورد در نشریهای به نام کشتی نقرهای منتشر شد. اولین کتاب او به پیک جنوب در سال 1929 به چاپ رسید. در 1931، کتاب پرواز شبانه را نوشت که برندهی جایزهی فمینا شد و به یکی از نویسندگان معروف فرانسه تبدیل شد.
کتاب پرواز شبانه دربارهی تجربیات یک خلبان پُست هوایی است. آندره ژید دربارهی کتاب پرواز شبانه میگوید:
«سنت اگزوپری تجربههای قهرمان داستان را طوری تعریف میکند که انگار برای خود او اتفاق افتاده است.»
«دارم پیر میشوم.» اگر دیگر در کار و فقط در کار دلخوشی نمییافت، بیگمان رو به پیری میرفت. ناگهان متوجه شد دربارهٔ مسائلی میاندیشد که آن هنگام از توجه به آنها سر باز زده بود. در درون ذهن او، همچون اقیانوس گمشدهای که صدای اندوه خود را برآورد، تمامی خوشیهای آرام زندگی که وی به دور افگنده بود، زنده شدند. «میشود که پیری گریبان مرا گرفته باشد؟ آن هم به این زودی؟»به خود دل داد و زمام اندیشهها را رها کرد: «این افراد زیر دستم را دوست دارم. با خود آنها مخالفتی ندارم، بلکه با آنچه بهوسیلهٔ آنها پیش بیاید مخالفام...» قلبش تند میکوفت و همین آزارش میداد... «نه، نمیتوانم بگویم کار من درست است یا زندگی انسان درست چه قیمتی دارد، یا ارزش رنج و عدالت چیست. ارزش شادی دیگری را من از کجا بدانم؟ یا ارزش دستهای لرزان را؟ یا ارزش مهربانی یا رحم را؟»
سنت اگزوپری در سال 1941 به آمریکا رفت و به مدت چند سال در نیویورک زندگی میکرد. کتاب شازده کوچولو را در همین مدت نوشت. کتاب شازده کوچولو مشهورترین داستان فرانسوی در تمام جهان است و هر سال یک میلیون نسخه از آن به فروش میرسد. ماجرای آن دربارهی خلبانی است که هواپیمایش خراب میشود و مجبور میشود در وسط بیابان فرود بیاید. در آنجا به طور اتفاقی با کودکی آشنا میشود که از سیارهی ب 612 آمده است. خلبان کودک را شازده کوچولو صدا میزند. شازده کوچولو سؤالات زیادی دربارهی آدمها و کارهایشان از خلبان میپرسد. بیشتر این سؤالات دربارهی فلسفه و عشق و زندگی به زبان بسیار ساده است. نقاشیهای کتاب شازده کوچولو را خود سنت اگزوپری کشیده است.
کتاب شازده کوچولو بارها به زبان فارسی ترجمه شده است. اولین بار محمد قاضی کتاب شازده کوچولو را ترجمه کرد که تا امروز پرفروشترین ترجمهی کتاب بوده است و بعدها احمد شاملو آن را با زبان کودکانهتری ترجمه کرد.
منبع: کتاب وب