انگار کم کم یک بوهایی به مشام من می رسد از اینکه دارم به دنیای حرفه ای موسیقی نزدیک می شوم.
نه اینکه واردش شده باشم ها! ولی از دور یک چیزهایی دارم می بینم. همین ها را قبلا در خواب هم نمی دیدم.
از بچگی آرزو داشتم خواننده بشوم. در کنار آرزوهای بزرگ دیگر مثلا ناسا رفتن یا خلبان شدن. اما این یکی را حتی خجالت می کشیدم به زبان بیاورم. حتی از داشتن این آرزو خجالت می کشیدم.
الان قضیه فرق کرده. رفته ام با یک خواننده که شاعر و آهنگساز هم هست و استودیو دارد دوست شده ام. امین رادمنش نام دارد! رفته ام توی استودیویش و یک آهنگ که دوست دارم، خوانده ام. به امین گفتم از من فیلم بگیرد و فیلم را گذاشتم توی اینستاگرامم. 1420 تا ویو خورد و انقدر ذوق کردم که نگو. برای پیج من که 60 تا دونه فالوور بیشتر ندارد عدد خوبی به نظر می رسد.
جلال قرار است برایم شعر بنویسد، امین قرار است برایم آهنگ بسازد و یک روزی شاید من هم یک ترک اوریجینال بدهم بیرون. شاید من هم یک روزی شدم شادمهر. اگر شدم، یک کنسرت برگزار می کنم مخصوص بچه های ویرگول، چه آنهایی که هنوز هستند، چه دیلیت اکانتی ها!
پ.ن: اینستاگرام من: rasoolvaali