رسول والی سیچانی
رسول والی سیچانی
خواندن ۲ دقیقه·۸ روز پیش

I'm Back



دروغ چرا؟

اینکه سفیر پاکی در چند پست مسخره ام کرد، باعث شد دلسرد شوم از نوشتن. دلسرد از بودن در ویرگول. من چند ماه با ویرگول قهر کردم. دلم بدجور برای دوستان خالص ویرگولی تنگ شده بود ولی قهر کرده بودم.

من در کل آدم قهرقهرویی هستم. زود بهم بر می خورد و زود قهر می کنم. حساس و زودرنجم و لوس و نُنُر. هرچقدر هم که قیافه روشنفکری گرفتم و پز دادم که من عاشق منتقدین خودم هستم، شما باور نکنید. دارم دروغ می گویم. درست مثل فایت کلاب که قبل ترش گفته بود اگر خودم هم آمدم گفتم فلان، شما باور نکن، الان هم من دارم خودم می گویم اگر خودم هم آمدم گفتم من را نقد کنید، باور نکنید. من نقد پذیر نیستم.

یک استاد روانشناسی نازنینی داشتیم که می گفت اگر کسی التماس کرد که عیب من را بگو، نگویید. می گفت آدم ها از انتقاد متنفرند. این نفرت توی دی ان ای ماست. شما را نمیدانم ولی از من که هست. بدجوری هم هست. پس تا می توانید از من تعریف و تمجید بنمایید تا دوباره قهر نکردم ها!

فایت کلاب یک چیز عجیبی است که می شود زندگی یک آدم را به قبل از دیدنش و بعد از دیدنش دسته بندی کرد. قهر هم یک چنین چیزی است. من هر بار که قهر کردم، متحول شدم. حالا متحولِ خوب یا متحولِ چرک را دیگر نمی دانم اما تحول یک جورایی روی شاخِ قهر کردن است. باور نمی کنید؟ از خانواده ام بپرسید. بیچاره ها چه ها کشیده اند از قهرهای من!

اما امروز ویرگول را که باز کردم دیدم یک دوستی کام بک کرده. انقدر ذوقی شدم که تصمیم گرفتم من هم کام بک کنم. نمیدانم شاید اینکه بیرون داشت برف می آمد هم بی تاثیر نبود. شاید اینکه دیروز رفتیم بازار هنر و حلقه عروس دامادی خریدیم هم بی تاثیر نبود. داشتم از برف فیلم می گرفتم که همکارم گفت فیلم بگیر که اولین و آخرین برف اصفهان است در سال! با خودم فکر کردم امروز کوه صفه رفتن بدجور می چسبد! آخ که چقدر دلم می خواهد دوستان ویرگولی قبل را دوباره پیدا کنم، این بار بدونِ سفیر پاکی!

فایت کلابقهرازدواجعشقنویسندگی
دوست دارم یک خواننده معروف و محبوب باشم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید