سفری از دنیای منطق به دنیای درک انسانها
زندگی همیشه طبق برنامه پیش نمیره و گاهی ما رو به سمت مسیرهای جدیدی میبره که هرکدومشون پر از تجربههای تازه هستن. شاید تغییرات اولش ترسناک به نظر بیان، ولی واقعیت اینه که همین جاهاست که رشد و تغییر واقعی اتفاق میافته. داستان من هم یه چیزی شبیه همین ماجراست؛ از مهندسی کامپیوتر شروع شد و حالا به کوچینگ رسید.
از دنیای تکنولوژی به دنیای کسب و کار
وقتی دبیرستانی بودم، خیلی از دوستام دنبال قبول شدن تو رشتههای پرطرفدار مثل برق، مکانیک و عمران بودند، ولی من از همون اول علاقهمند به دنیای تکنولوژی شدم و تصمیم گرفتم که کامپیوتر رو انتخاب کنم. برام این رشته فقط یه تحصیل نبود بلکه یه مسیری بیپایان برای رشد بود.
کارشناسی رو تو دانشگاه یزد تو رشته مهندسی نرمافزار گذروندم. این دوره بهم کمک کرد تا منطقیتر فکر کنم و مسائل رو از زوایای مختلف ببینم. اما همیشه یه حس تو دلم بود که بیشتر از کدنویسی و پروژههای نرمافزاری هست؛ چیزی که به فهم احساسات و تواناییهای انسانی مربوط باشه و باید کشفش میکردم.
در کنار درس، شروع به کار کردم و از همون زمان دانشگاه و همزمان با کلاسها، تجربههای کاری رو هم به دست آوردم. این تجربهها بهم یاد دادن که چطور مفاهیم تئوری رو تو دنیای واقعی پیاده کنم. ولی بازم دنبال چیزی فراتر از اون بودم...
دنیای کار و یادگیریهای ارزشمند
توی این مسیر، تو حوزههای مختلف مثل منابع انسانی، ارتباط با مشتری و فروش تجربههایی به دست آوردم؛ این تجربهها باعث شدن بفهمم که تو دنیای کسب و کار فقط دانش فنی کافی نیست و باید مهارتهای ارتباطی و مدیریتی هم داشته باشی.
یکی از مهمترین چیزایی که یاد گرفتم این بود که موفقیت یه تیم یا شرکت به تواناییهای اعضا و روحیه جمعی اونها بستگی داره. قدرت واقعی هر کسب و کار توی توانمندی آدمها و ارتباطاتیه که بینشون شکل میگیره.
تحصیلات ارشد توی رشته مدیریت کسب و کار هم خیلی کمکم کرد. مخصوصاً تو مباحث استراتژی و مدیریت منابع انسانی، نگاه جدیدی پیدا کردم که همراه با تجربههام، بهم یه دید کلیتر داد. فهمیدم که مسیر موفقیت تو کسب و کار فقط به تکنیکها و ابزارهای فنی محدود نمیشه؛ بلکه باید تواناییهای فردی، تیمی و مدیریتی رو با هم ترکیب کنی.
تبدیل شدن به شنوندهای بهتر
یکی از اتفاقاتی که من رو به یه شنونده بهتر تبدیل کرد، یه تصادف با دوچرخه تو دوران نوجوانی بود که باعث آسیب به دندونم شد. به همین دلیل، کمتر حرف میزدم و بیشتر گوش میدادم. این تغییر کوچیک باعث شد شنونده خوبی بشم و بتونم حرفهای دیگران رو بهتر بفهمم.
البته این ویژگی بعدها کمکم کرد تا روابط انسانیام رو عمیقتر و معنادارتر بسازم.
جرقهی کوچینگ
وقتی با مفهوم کوچینگ آشنا شدم، احساس کردم این همون مسیریه که دنبالش میگشتم. برای اولین بار فهمیدم که کوچینگ میتونه تغییر بزرگی تو زندگی افراد ایجاد کنه. این نه فقط یه مشاوره معمولیه؛ بلکه یه فرآیند پرسشگریه که به فرد کمک میکنه اهدافش رو شناسایی کنه و به تواناییهای درونی خودش پی ببره.
توی فرایند کوچینگ، کوچ مثل یه همراه کنار فرد میمونه تا کمک کنه بهترین نسخه خودش رو پیدا کنه و خودش راهحلها رو کشف کنه. این تجربه باعث شد تا تصمیم بگیرم این مسیر رو ادامه بدم و به دیگران کمک کنم از پتانسیلهای درونیشون استفاده کنن.
کوچینگ، راهی برای رشد و تحول
الان من محمد رسول زحمت کش، به عنوان یه بیزنس کوچ که تو حوزه منابع انسانی تمرکز داره، هدفم اینه که به آدمها کمک کنم مسیر رشدشون رو سریعتر و راحتتر طی کنن. من باور دارم هر فرد درون خودش تواناییهای زیادی داره و اگر با چالشی روبرو شده، راهحلش هم تو وجود خودش هست.
تو آکادمی کاریزما دارم مهارتهای کوچینگم رو بیشتر توسعه میدم تا بتونم موثرتر از قبل به بقیه کمک کنم. معتقدم کوچینگ میتونه تو هر مرحلهای از زندگی آدمها تحول ایجاد کنه. گاهی اوقات چیزی که آدمها نیاز دارن، یه راهحل پیچیده نیست؛ بلکه یه پرسش سادهست که اونها رو به سمت خودآگاهی و تغییر هدایت میکنه.
دعوت به شروعی تازه
اگه شما هم آمادهاید که تغییرات بزرگ و مثبت رو توی زندگیتون تجربه کنید، خوشحال میشم با هم در مورد اهداف و چالشهاتون صحبت کنیم و در مسیر تغییر کنارتون باشم.
"کوچینگ، مسیر تعالی و بهرهوری از پتانسیلهای فردی است."