میخوام یکم از درسهامون و رابطهی من با اونها بگم.
سالهای پیش توش نابغه بودم و البته درس موردعلاقم هم بود! ولی امسال، هم یک جورایی برام سخت شده و هم اینکه دیگه محاسبات و این جور چیزا بهم نمیچسبه. شاید هم بشه گفت ریاضی آنلاین خسته کننده ترین درس بعد از اجتماعیه.
توی مدرسهی ما به علوم میگن دنیای اطرف ما، حالا این دنیای اطراف ما، همیشه برای من درس جالبی بوده... چون چیزهایی رو مطرح میکرده که نه برام سخت بوده و نه آسون، جوری بوده که همون موقع یاد میگرفتم... امسال هم میگذرونیم باهاش... خیلی ضعف ندارم توش ولی نابغه هم نیستم توش... ما علاوه بر دنیای اطراف ما راز علم هم داریم. که البته پیوسته به همون علومه. توی این کلاس تحقیق و آزمایش داریم. به این صورته که وقت میگیریم و بعد میایم، یا یک آزمایشی انجام میدیم، یا یک کتاب علمی معرفی میکنیم و یا تحقیق ارائه میدیم. من اصن نمیدونم چی کار کنم! آخه خیلی تو مد علم و این جور چیزا نیستم... راستشو بخواین خیلی هم دوست نمیدارم ببینم دو ساعت یکی از همکلاسیام با وسایل آزمایش و اینا ور میره??
قبلنا درک نمیکردم که این ادبیات فارسی دقیقا داره چی رو توی ما پرورش میده. ولی تازگیا متوجه شدم که مهارتهای گفتاری و نوشتاری توی حوزهی ادبیاته و خب موضوعات خیلی مهمی هستند که هر چقدر هم دربارشون یاد بگیری کمه. سالهای پیش توی این درس خیلی موفق بودم مخصوصا توی داستاننویسی. ولی امسال، فارسی یه جور دیگه بهم میچسبه... انگار دارم با لذت انجامش میدم... در واقع من فعالیتهای توی ویرگولم رو یک کار ادبیاتی حساب میکنم و با این حساب میشه گفت که کار لذت بخشیه!
فارسی درس موردعلاقهمه با اینحال هنوزم که هنوزه متوجه نشدم چرا باید از روی ۲ بند اول درس رو نویسی کنم! اصلا یه کار کسل کنندهایه که خدا میدونه! (اونم وقتی که باید واقعی بنویسی نه تایپ کنی!) توی فارسی با خیال راحت وارد میشم چون میدونم که درس رو خیلی خوب بلدم و تکالیف رو هم انجام میدم دیگه!
هیچ وقت هیچ وقت اجتماعی رو درک نکردم و نمیکنم! شما به من بگو بچهی ۱۰ ساله چرا باید بیاد یاد بگیره که محله چیه!؟ میدونه محله چیه! به خدا میدونهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...
این که به نظرم اجتماعی حسابی حوصله سر بره رو با معلم اجتماعی سال پیشم مطرح کردم، نه اینکه بیام همینو بگمااا!! به صورت غیر مستقیم? و معلممون هم گفت که چون این کتاب مال همهی دانشآموزان ایران هستش باید همهی مطالب رو داشته باشه چون ممکنه یکی دیگه ندونه. اما آخه در چه حد؟؟!!!؟!!؟ در حد محله؟!
یه جکی هست که میگه: مدرسه: سه سیب داریم، دوتای دیگر از علی میگیریم، حالا چند تا سیب داریم؟
مشق شب: اگر یک هندوانه سه کیلویی را بین پنج نفر تقسیم کنیم به هر یک چه مقدار میرسد؟
امتحان: علی 12 موز دارد، قطار او هفت دقیقه تاخیر دارد، وزن خورشید را حساب کنید.
یه دونه دیگه هم میگه: ﻧﺤﻮﻩ ﺩﺭﺱ ﺩﺍﺩﻥ ﺳﺮ کلاس : ۴=۲+۲
ﺣﺎﻻ ﻧﺤﻮﻩ ﺳﻮﺍﻝ ﺩﺍﺩﻥ ﺗﻮ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ :ﺍکبر 13 ﺳﺎله ﺍﺳﺖ ، ﺳﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺍﺣﻤﺪ ﯾﮏﺷﺸﻢ سینوس ﺯﺍﻭﯾﻪ دست چپ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺍﺳﺖ
ﺍﻟﻒ ) ﺍﮔﺮ ﺍکبر ﻧﺼﻒ ﭘﻮﻟﺶ ﺭﺍ ﺧﺮﺝ ﮐﻨﺪ ، ﺍﺣﻤﺪ ﭼﻨﺪ شکلات ﺩﺍﺭﺩ؟
ﺏ ) پدربزرگ ﺟﻌﻔﺮ را رسم کنید!
ج ) چرا؟
موافقمممممممممممم آخه توی کلاس اجتماعی میان میگن که چند نوع وسیلهی نقلیه داریم بعد ازمون تو تکلیفا میخوان که یک ماشین طراحی کنیم! کلا این اتفاقا خیلی توی اجتماعی افتاده و اجتماعی یکی از حرصدارترین درس بوده برام.
حالا یکم از بدبختیامون تو کلاسهای آنلاین اجتماعی بگم... معلم اجتماعیمون اینترنتش داغوووووونه همین طوری برا خودش حرف میزنه ما هم هیچی نمیفهمیم??? توی اجتماعی هر کسی یکی از درس ها رو انتخاب میکنه و توی اون درس معلم میشه. اون موقع که همکلاسیمون داشت درس میداد خانم قطع شده بود بعد یه کلاس جبرانی برای مای بدبخت گذاشت که دوباره خودش همه رو از اول توضیح بده -ــــ-
بقیهی مدرسهها رو نمیدونم اما ما علاوه بر هنر نمایش خلاق هم داریم. من نمایش خلاق رو دوست دارم... ولی به شرط اینکه فقط خودمون باشیم یعنی معلم و همکلاسیها چون یه جورایی کلاس مسخره بازیه! منم که اصلا از زیر دوربین رفتن خوشم نمیاد دیگه چه برسه به اینکه بخوام مسخره بازی هم بکنم! (که البته استادشم??). کلاسهای نمایشخلاقمون خیلی فضای دلنشین و صمیمیای داره همین هم باعث میشه که ازش خوشم بیاد... تازه خیلی هم خلاقانس!
هنرمون رو خیلی دوست ندارم چون ما رو محدود میکنه! مثلا کارمون حتما باید رنگی باشه! خب شاید یکی (مثل من) دوست داشته باشه دور و ور کارش هیچی نباشه! یا اینکه کارش سیاه و سفید باشه. چه اجباریه آخه! ولی کارهای هنری رو هم میگذرونیم... مثل اجتماعی غیر قابل تحمل نیست.
این کلاس یه ترکیبی از کلاس قرآن و هدیههای آسمانیه. البته ما از روی کتاب نمیخونیم و این یکم بامزش کرده. کلاس تفکر کلاس جالب و قابل فهم و کلا خوبیه... ولی من اصلا توی قرآن و زبان عربی خوب نیستم... برای همین این بخشش یکم برام سخته که البته باز هم میگذرونیم... (حق دارید بگید اصلا غیر از گذروندن چی کار میتونی بکنی!??)
من توی کارهای کامپیوتری و آیتی مهارت زیادی دارم. کلاس برنامه نویسی هم میرم و خیلی خیلی خیلی کم اچتیامال (HTML) بلدم. (شروع کردم.) ولی مسئله اینه که ظاهرا توی این کلاس فقط باید بشینی ببینی یکی از همکلاسیات امروز میخواد چی کارا کنه?. یعنی چیع!؟ یعنی اینکه مطلقا هیچی یاد نمیگیریم!!!! و توی این کلاس هیچکی نیست انگار!!! یه دو نفر میکروفنا رو باز میکنن حرف میزنن. از اون ور هم خانم پروژههای همون یک بچهای که پروژهش رو انجام داده رو میبینه... آخر هم تکلیف میدن برای اینکه هیچ کس حل نکنه??? ولی الان دورهی دوم شروع شده و معلم ما تغییر کرده به معلم کدی عصر مفید ما!!! = فعلا قراره خوش بگذرونیم?
بحث عصر مفید شد بگم که شاید یک پستی بنویسم از خاطرات عصر مفید. (اینکه عصرمفید چیه رو هم میگم.)
خوشم نمیاد? به این معنی نیست که ورزشم بده ولی به این معنی هم نیست که ورزشم خوبه? خب اگه بخوام از قبلنا که مدرسهها حضوری بگم باید بگم که به من یکی که خوش نمیگذشت! دلیلش هم هر کی مفیدیه میفهمه... حالا من کاری به حضوری ندارم چون اگه قرار باشه داشته باشم کلا باید یک مجموعه پست منتشر کنم وضعیتمون رو توصیف کنم!
آنلاین ما این طوریه: همون ۵ نفری که اومدن دوربین باز میکنن خانم ورزش میده تموم میشه میره? بعد با ورزش تا هفتهی دیگه خداحافظی میکنیم... البته اگه یادمون بمونه بیایم???
سالهای پیش (سوم چهارم) ما یک حرفه از بین: والیبال، بسکتبال، بدمینتون و هندبال انتخاب میکردیم و معلم گلگلابمون خانم خوششانس (خانم خوششانس بازنشسته شدن!!) (البته به علاوهی خانم رضایی که سال چهارم اومدن) به هر تیم ورزش مخصوص خودش رو یاد میدادند. من اولش بدون هیچ علاقهای وارد بسکتبال شدم ولی بعد عاشقش شدم! سال پنجم هم معلممون تغییر کرد و خب تو خونه که نمیشه گروهی بسکتبال یاد داد!
خوشحال میشم شما هم پستی با هشتگ یکم از درسها بگیم بنویسید و بگید شما نظرتون دربارهی درسهای مدرسه چیه؟