ویرگول
ورودثبت نام
سولماز کبودوند
سولماز کبودوند
خواندن ۹ دقیقه·۵ ماه پیش

بیوگرافی ژان پیاژه (۱۹۸۰-۱۸۹۶)

ژان پیاژه (Jean Piaget) یک روانشناس و متخصص شناخت‌شناسی ژنتیکی اهل سوئیس بود. شاید اسم نظریه رشد شناختی پیاژه را شنیده باشید. این نظریه به چگونگی رشد فکری کودکان در طول دوران کودکی می‌پردازد. به عبارت ساده‌تر، پیاژه توضیح می‌دهد که بچه‌ها چطور در طول سال‌های مختلف چیزهای جدید یاد می‌گیرند و باهوش‌تر می‌شوند.

ژان پیاژه
ژان پیاژه

نگاهی به زندگی و کار ژان پیاژه

پیش از پیدایش نظریهٔ پیاژه، کودکان را صرفاً نسخه‌ای کوچک‌تر از بزرگسالان می‌پنداشتند. اما این متفکر برجسته، دریچه‌ای نو به سوی درکِ نحوهٔ تفکرِ کودکان گشود و نشان داد که ذهنِ آن‌ها در مقایسه با بزرگسالان، از ساختاری کاملاً متفاوت برخوردار است.

نظریهٔ پیاژه نقشی بسزا در پیدایشِ رشتهٔ «روانشناسی رشد» به عنوان یک حوزهٔ مجزا در علمِ روانشناسی ایفا کرد و سهمی عظیم در ارتقایِ دانشِ بشری در زمینهٔ تعلیم و تربیت داشت. از دیگر افتخاراتِ این دانشمند فرزانه، پایه‌گذاریِ «نظریهٔ ساخت گرایی» است که بر اساسِ آن، انسان‌ها دانشِ خود را از جهان، از طریقِ تعاملِ پویایِ اندیشه‌ها و تجربیاتشان، به طورِ فعالانه بنا می‌کنند.

در نظرسنجیِ سال ۲۰۰۲ که از میانِ ۱۷۲۵ عضوِ انجمن روانشناسی آمریکا به عمل آمد، پیاژه به عنوانِ دومین روانشناسِ صاحب‌نفوذِ قرنِ بیستم برگزیده شد.

جادوگری ذهنِ جوان: شرح زندگی پیاژه

ژان پیاژه در نهم آگوست ۱۸۹۶ در سوئیس به دنیا آمد و از همان سنین پایین، شوقی وافر به کشف رازهای طبیعت در وجودش جوانه زد.

سال‌های نخستین:

پیاژه در ۱۱ سالگی با نگارش مقاله‌ای کوتاه دربارهٔ گنجشک آلبینو، گام در راهِ پژوهش نهاد. او به تحصیل در علوم طبیعی ادامه داد و سرانجام در سال ۱۹۱۸ میلادی، موفق به اخذ مدرک دکترای جانورشناسی از دانشگاه نوشاتل شد. در این دوران، دو مقاله‌اش را به رشتهٔ تحریر درآورد که زمینه‌ساز اندیشه‌ها و نظریه‌های آتی او گردیدند.

پیچشی به سوی دنیای اندیشه:

اگرچه آغاز مسیر علمی پیاژه با علوم طبیعی رقم خورد، او در طول دههٔ ۱۹۲۰ تمایلش را به حوزهٔ روانشناسی معطوف ساخت. به گونه‌ای که مسیر حرفه‌ای او از دنیای حیوانات و گیاهان به پیچ‌وخم‌های ذهن انسان متمایل شد.

زندگی شخصی و پیشرفت‌های حرفه‌ای پیاژه

در سال ۱۹۲۳، پیاژه با والنتیانا شاتنه ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شدند. جالب است بدانید که تماشای رشد و کنجکاوی فرزندانش، الهام‌بخشِ بسیاری از نظریه‌های بعدی او بوده است.

پس از مدتی، در سال ۱۹۲۵، پیاژه به دانشگاه نوشاتل بازگشت و این بار در رشته‌های روانشناسی، جامعه‌شناسی و فلسفه به تدریس مشغول شد. او از سال ۱۹۲۹ تا ۱۹۶۷ مدیر دفتر بین‌المللی آموزش در ژنو بود و در همان شهر، در دانشگاه ژنو نیز تدریس می‌کرد.

پیاژه در سال ۱۹۵۵ «مرکز بین‌المللی شناخت‌شناسی ژنتیکی» را تأسیس کرد و تا پایان عمر ریاست آن را بر عهده داشت. او در سال ۱۹۸۰ دیده از جهان فروبست و در ژنو به خاک سپرده شد.

سیر تحول فکری پیاژه: از فروید تا فلسفهٔ شناخت

در طول عمر پربارِ خود، ژان پیاژه نظریه‌های متعددی در عرصهٔ رشد شناختی کودکان ارائه داد.

جذبهٔ اولیه: روانکاوی و آزمون هوش

پیاژه به روانکاوی علاقمند شد و مدتی را در موسسه‌ای برای پسران مشغول به کار شد که توسط آلفرد بینه تأسیس شده بود. بینه را به عنوان اولین طراح آزمون هوش می‌شناسند و پیاژه در نمره دادن به این آزمون‌ها با وی همکاری می‌کرد.

در جستجوی ریشه‌های دانش

پیاژه خود را «شناخت‌شناسِ ژنتیکی» می‌دانست. او در مقاله‌ای تحت عنوان «شناخت‌شناسی ژنتیکی» عنوان کرده است:

«هدفِ شناخت‌شناسی ژنتیکی کشف ریشه‌هایِ گونه‌های مختلفِ دانش است، از ابتدایی‌ترین اشکال آن تا سطوحِ بالاتر، و حتی شاملِ دانشِ علمی نیز می‌شود.»

کاوش‌های اولیهٔ پیاژه

همکاری‌های نخستینِ پیاژه با آزمون‌های هوشِ بینه او را به این نتیجه رساند که کودکان به شیوه‌ای متفاوت از بزرگسالان می‌اندیشند. اگرچه این مفهوم امروزه کاملاً پذیرفته شده است، اما در آن زمان، انقلابی محسوب می‌شد. همین کشف، جرقهٔ اشتیاقِ درکِ چگونگیِ تکوینِ دانش در طول دوران کودکی را در او روشن کرد.

قالب‌های ذهنی

پیاژه پیشنهاد کرد که کودکان دانش دریافتی خود از تجربیات و تعاملات را در الگوهایی سازماندهی می‌کنند که به آن‌ها «طرح‌واره» یا «اسکیما» گفته می‌شود. زمانی که اطلاعات جدیدی به دست می‌آید، یا در این «قالب‌های ذهنی» جای می‌گیرد و «جذب» می‌شود، یا با بازنگریِ اسکیماهای موجود یا خلق دسته‌بندیِ کاملاً جدیدی از اطلاعات، با آن‌ها «سازگار» می‌شود.

سفر شگفت‌انگیز ذهن کودک: مراحل رشد شناختی از نگاهِ پیاژه

نام ژان پیاژه، با پژوهش‌های پیشگامانه‌اش در عرصهٔ «رشد شناختی» کودکان گره خورده است. این استاد شهیر با تکیه بر مشاهداتِ دقیقِ سه فرزند خود، نظریه‌ای بدیع ارائه داد که مراحلِ تحولِ هوش و استدلال در دوران کودکی را ترسیم می‌کند.

در این نقشهٔ راهِ شگفت‌انگیز، چهار مرحلهٔ اصلی به چشم می‌خورد:

  1. مرحله حسی-حرکتی (تولد تا ۲ سالگی): در بدو ورود به جهان، کودکان به‌واسطهٔ حواس و حرکاتشان با محیط پیرامون آشنا می‌شوند و دنیای رنگارنگ اطراف را از دریچهٔ لمس، چشیدن، بوییدن و شنیدن تجربه می‌کنند.
  2. مرحله پیش‌عملیاتی (۲ تا ۷ سالگی): گام بعدی با شکوفایی زبان و ظهورِ بازی‌های نمادین همراه است. در این فصل از سفرِ شناخت، کودکان با کلمات جادو می‌آفرینند و با اسباب‌بازی‌ها داستان‌های خیال‌انگیز خلق می‌کنند.
  3. مرحله عملیات عینی (۷ تا ۱۱ سالگی): سپیده‌دمِ تفکر منطقی در این مرحله آغاز می‌شود. کودکان می‌توانند روابط علی و معلولی را دریابند و به‌شکل عینی به حل مسائل بپردازند، گرچه هنوز با مفاهیم انتزاعی و استدلال‌های پیچیده دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند.
  4. مرحله عملیات صوری (۱۲ سالگی به بعد): قلهٔ این کوهنوردی فکری، به عرصهٔ «تفکر انتزاعی» و «استدلال قیاسی» منتهی می‌شود. نوجوانان می‌توانند مفاهیم پیچیده را درک کنند، با منطق استدلال ورزند و برای آیندهٔ خویش دوراندیشی داشته باشند.

پیاژه، معمارِ دنیای ذهنِ کودکان

ژان پیاژه سهم بسزایی در درکِ پیچیدگی‌های ذهنِ کودکان ایفا کرده است. او با تحقیقاتِ دقیق و ظریفِ خود، نه‌تنها تفاوتِ طرز فکرِ کودکان و بزرگسالان را آشکار ساخت، بلکه گام‌هایِ مهمی در ترسیمِ مراحلِ رشدِ ذهنیِ کودکان برداشت.

کارهایِ او دریچه‌ای نو به سویِ روانشناسیِ شناختی و رشدی گشود و امروزه دانشجویانِ این رشته‌ها، با شور و اشتیاق، نظریه‌هایِ او را مطالعه می‌کنند.

اما دغدغه‌هایِ پیاژه فراتر از علمِ روانشناسی بود. او در حوزه‌یِ آموزش نیز دیدگاه‌هایِ ارزشمندی ارائه داد و معتقد بود:

“هدفِ اصلیِ آموزش در مدرسه‌ها باید پرورشِ زن و مردانی باشد که تواناییِ انجامِ کارهایِ جدید را داشته باشند، نه صرفاً تکرارِ کارهایِ نسل‌هایِ قبل.”

نفوذ ژرف پیاژه در تار و پود دانش

آثار و اندیشه‌های ژرف‌مند پیاژه، همچنان در گستره‌ی پهناور روانشناسی، جامعه‌شناسی، آموزش و ژنتیک، مورد مطالعه قرار می‌گیرد. تلاش‌های بی‌وقفه او، دریچه‌ای نو به سوی درکِ عمیق‌ترِ چگونگیِ تفکر و یادگیریِ کودکان گشود و نقشی بسزا در تبیینِ دوران کودکی به عنوانِ دوره‌ای یگانه و حائز اهمیت در رشد انسان ایفا کرد.

در کتابِ “علم ذهنیت اشتباه” (۲۰۰۵)، سی.جی. برینرد و وی.اف. رینا، به واکاوی تأثیر ماندگار پیاژه پرداخته و چنین می‌نگارند:

“او در طولِ دورانِ پربارِ فعالیت‌های علمیِ خود، گنجینه‌ای از آثارِ ارزشمند را در زمینه‌های گوناگونی نظیر فلسفه علم، زبان‌شناسی، آموزش، جامعه‌شناسی و زیست‌شناسیِ تکاملی به یادگار گذاشت. با این وجود، درخشان‌ترین برگِ زرینِ کارنامه‌ی او، به عنوانِ روانشناسِ رشدیِ قرن بیستم، همواره در اذهان باقی خواهد ماند.”

به مدت دو دهه، از اوایلِ دهه ۱۹۶۰ تا اوایلِ دهه ۱۹۸۰، نظریه‌های بدیع و یافته‌های تحقیقاتیِ پیاژه، همانند تسلطِ ایده‌های فروید بر روانشناسیِ غیرطبیعی در نسلِ پیشین، بر قلمروِ روانشناسیِ رشد در سراسرِ جهان حکمفرمایی می‌کرد. او به تنهایی، کانونِ توجهِ پژوهش‌های رشدی را از دغدغه‌های سنتیِ مربوط به رشدِ اجتماعی و عاطفی، به سویِ مقوله یِ خطیرِ رشدِ شناختی معطوف ساخت.

تاثیر پیاژه بر روانشناسان

کارهای پیاژه روی روانشناسان مشهوری مثل هوارد گاردنر و رابرت استرنبرگ هم اثر گذاشت.

هوارد گاردنر: این اندیشمند برجسته در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ نظریهٔ بدیع هوش‌های گوناگون را مطرح کرد. بر خلاف پیاژه که بر وجود یک نوع هوش با درجات مختلف در افراد اعتقاد داشت، گاردنر بر گستره‌ی وسیع‌ترِ انواع هوش تأکید ورزید. جالب آنکه این متفکر خود اذعان داشته که با هدف به چالش کشیدن نظریه‌های پیاژه دست به پژوهش زده و قدم در مسیر کشف این مفهوم نوین نهاده است.

رابرت استرنبرگ: همچون گاردنر، استرنبرگ نیز در مسیر کاوش‌های خود از نظریه‌های کلاسیک هوش، از جمله نظریات پیاژه، بهره گرفته است، با این حال به نتایج متفاوتی رسیده است. او بیشتر به واسطه‌ی نظریه‌ی سه‌گانه‌ی هوش شناخته می‌شود که در آن وجود سه نوع هوشِ عملی، خلاق و تحلیلی را مطرح می‌کند. به عقیده‌ی استرنبرگ، آزمون‌های هوش متداول تنها قادر به سنجشِ هوشِ تحلیلی هستند و تصویری ناقص از هوشِ کلیِ افراد ارائه می‌دهند.

تاثیر پیاژه بر آموزش: یادگیریِ اکتشافی و حل مسئله

تاثیراتِ ژرفِ کارهایِ پیاژه در حوزه یِ آموزش، همچنان مشهود است. اصولی که او مطرح کرد، هنوز هم در بسیاری از کلاس‌های درس به کار گرفته می‌شود:

۱. یادگیریِ اکتشافی: پیاژه بر این باور بود که باید به کودکان آزادیِ اکتشاف و کشفِ اطلاعاتِ جدید را به طورِ مستقل اعطا کرد. محیطِ آموزشی نیز باید زمینه یِ یادگیریِ دروسِ مختلفی نظیر موسیقی، رقص و هنر را فراهم کند.

۲. حل مسئله: از دیدگاهِ پیاژه، آموزشِ کودکان از طریقِ حل مسئله، اثربخش‌تر خواهد بود. علاوه بر این، توجه به نحوه یِ رسیدنِ کودک به پاسخِ صحیح، از اهمیتِ بالایی برخوردار است.

۳. آموزشِ مرحله‌ای: با توجه به اینکه هر کودک در مرحله یِ خاصی از رشدِ شناختی قرار دارد و سرعتِ پیشرفتِ هر کودک نیز منحصر به فرد است، پیاژه بر تناسبِ محیطِ آموزشی با مرحله یِ رشدیِ هر کودک تاکید می‌کرد.

گزیده‌هایی از گفته‌های ژان پیاژه:

شناخت‌شناسی ژنتیکی:

  • شناخت‌شناسی ژنتیکی به دنبال کشف ریشه‌های انواع مختلف دانش است، از ابتدایی‌ترین اشکال آن تا سطوح پیشرفته‌تر، و حتی شامل دانش علمی نیز می‌شود.
  • فرضیه اصلی شناخت‌شناسی ژنتیکی این است که بین پیشرفت در سازماندهی منطقی و عقلانی دانش و فرآیندهای روانی شکل‌گیری آن، موازی‌کاری وجود دارد. با این فرضیه، پربارترین و واضح‌ترین زمینه‌ی مطالعه، بازسازی تاریخ بشر – تاریخ تفکر انسان در دوران ماقبل تاریخ – خواهد بود. متأسفانه اطلاعات زیادی در مورد روانشناسی انسان اولیه نداریم، اما در اطرافمان با کودکانی روبرو هستیم که مطالعهٔ آن‌ها بهترین فرصت را برای بررسی چگونگی توسعه دانش منطقی، دانش فیزیکی و غیره در اختیار ما قرار می‌دهد.

شکل‌گیری شناخت:

  • شناختِ حقیقت، یعنی ساختن سیستمی از تغییرات که تا حدودی با واقعیت مطابقت دارد. این سیستم‌ها شبیه‌ی تغییرات واقعی هستند، اما کپی دقیقی از آن‌ها نیستند. آن‌ها الگوهای احتمالیِ مشابهی هستند که تجربه به ما اجازه می‌دهد از بین آن‌ها انتخاب کنیم. با این حال، این سیستمِ تغییرات به تدریج دقیق‌تر می‌شود و به شناخت واقعی نزدیک‌تر.

آموزش:

  • بچه‌ها فقط چیزی را حقیقتاً می‌فهمند که خودشان کشف کنند. هر بار که سعی می‌کنیم چیزی را خیلی زود به آن‌ها یاد بدهیم، مانع می‌شویم تا خودشان آن را پیدا کنند.

هوش:

  • هوش، دسته‌ای جداگانه و کاملاً متفاوت از سایر فرآیندهای شناختی نیست. هوش صرفاً یک روش سازماندهی ذهن نیست، بلکه شکلی از تعادل است که تمامی ساختارهای شناختی (برگرفته از ادراک، عادت و مکانیزم‌های حسی-حرکتی پایه) به سمت آن تمایل دارند.

منبع: روان روز

ژان پیاژهعلم روان‌شناسیروانشناسی
سلام من سولماز کبودوند هستم. فوق لیسانس روانشناس بالینی . علاقه مند به موضوعات روانشناسی. Ravanerooz.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید