Mahroo·۳ ماه پیشصبرکم سن و سال تر که بودم وقتایی که مامان مینشست به آلبالو هسته گرفتن برای شربت و مربای نوبرونه منم مینشستم کنار دستش و ژست بزرگونه برای خود…
Mahroo·۳ ماه پیشاشکاشکهایم که میبارد ته دلم خالی میشود. شاید این بار خداست که در میزند.اشکهایم که میبارد و میبارد....کاش این باریدن دلم را پاک کندکاش این با…
Mahroo·۳ ماه پیشچاییهیچی به اندازهی یک لیوان چای نمیتونه حال آدم رو خوب کنه...مخصوصا از اونایی که عطر دارند!مزهی قدیما رو میدن...مزهی چاییهای مادربزرگا...ه…