Raziyeh Bahrami
Raziyeh Bahrami
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

حَرفِ کتاب: سووشون

کتاب موردعلاقه‌ام از هفده سالگی تا ابد:)
کتاب موردعلاقه‌ام از هفده سالگی تا ابد:)


صحبت کردن در مورد کتاب موردعلاقه مثل حرف زدن در مورد کسی است که از عمق جان دوستش داریم و می‌خواهیم این عشق را سر هر کوی و برزنی فریاد بزنیم تا همگان بدانند و آگاه باشند و بی‌خبران در نظر بازی ما و معشوقمان حیران. کتاب سووشون برای من همان معشوق دل‌انگیز است. کتابی که نخستین‌بار در هفده‌سالگی خواندمش و تا به امروز دوستش دارم و وسوسه‌ی چندین‌وچندبار خواندنش گهگاه به سراغم می‌آید.

اما چرا سووشون این قدر به دل جامعه‌ی کتاب‌خوان ایران نشسته و پس از پنجاه‌وچندسال از چاپ نخست، همچنان در زمره‌ی کتاب‌های پرفروش است؟

قبل از پاسخ به این سؤال باید کمی به خود داستان و شرح فضا و حس‌وحال آن بپردازیم. قصه در شیراز می‌گذرد و در سال‌هایی که حال وطن خوب نیست؛ در روزهای سیاه جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط نیروهای متفقین. در روزگاری که بهای انسانیت اندک است و جفای نامردمان بسیار و بازار خودفروشان نان‌به‌نرخ‌روزخور گرم.

اما از آن‌جا که عالم از ناله‌ی عشاق خالی نیست، قهرمانان داستان، یوسف و زری که زن و شوهری عاشق یکدیگر و ایضاً عاشق وطنند، در آن روزگار مخوف، نوای فرح‌بخش آزادگی و آزادی سر می‌دهند تا ایران، ایران بماند. یوسف نمادی از طبقه‌ی ثروتمندان ذی‌نفوذ و تحصیل‌کرده‌ای است که برخلاف اکثر همتایانش به سلطه‌ی اجنبی بر وطن گردن نمی‌نهد و حاضر نمی‌شود گندم مزارعش را به بیگانه بفروشد و نان در خون مردم بینوای وطنش بزند.

زری، اما زنی است مثل همه‌ی ما زنان. به دنبال عشق و خانه‌ای امن. در تلاش و تقلا برای حفظ زندگی از تندباد حوادث و نگران و دلواپس از بعضی بی‌پروایی‌های کلامی همسرش و کله‌ای که گاه بدجور بوی قرمه‌سبزی می‌دهد. او مادر است، همسر است و مثل تمام بانوان ایران‌زمین مهربان و خیرخواه و البته کمی محتاط. اما در دل، غرور و غیرت مردش را می‌ستاید و عشق او را با هیچ چیز عوض نمی‌کند.

در این کتاب که در بستر زمانه‌ای پرآشوب روایت می‌شود، شاهد عشقی فانتزی و فراواقعی نیستیم. بلکه زوج عاشق قصه‌ی ما هم گاه به چالش می‌خورند، دعوا می‌کنند، گله می‌کنند و حتی کار به جایی می‌رسد که یوسف عملاً زری را متهم به بزدلی و انفعال می‌کند. در بخشی از کتاب از زبان زری می‌خوانیم:

"کاش دنیا دست زن‌ها بود. زن‌ها که زاییده‌اند یعنی خلق کرده‌اند و قدر مخلوق خودشان را می‌دانند. قدر تحمل و حوصله و یکنواختی و برای خود هیچ کاری نتوانستن را. شاید مردها چون هیچ وقت عملاً خالق نبوده‌اند، آن‌قدر خود را به آب و آتش می‌زنند تا چیزی بیافرینند. اگر دنیا دست زن‌ها بود، جنگ کجا بود."

حال برگردیم به سؤال نخست و علت محبوبیت کتاب. از نظر من عشق همیشه جذاب است وچون درون‌مایه‌ی این اثر نیز عشق است، به دل خوانندگان می‌نشیند. عشق در این داستان در دو ساحت زمینی و عشق به وطن نمود یافته، گاه این دو بعد در هم می‌آمیزند. به قول حضرت حافظ:

"یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب

کز هر زبان که می شنوم نامکرر است"

دلیل دوم لحن ساده و بی‌پیرایه‌ی کتاب است.گویی مقابل دوست یا خواهرتان نشسته‌اید و او بی‌تکلف با شما درددل می‌کند.

دلیل سوم مکان‌محور بودن این کتاب است. قصه در شیراز روایت می‌شود. شهر بهارنارنج، دیار شعر و عشق و کلمه، وادی شاعران خوش‌قریحه‌ی سخنور. به همین دلیل اصطلاحات شیرازی و آن لحن آهنگین لهجه‌ی شیرازی در سراسر کتاب موج می‌زند. به گونه‌ای که خود من جملات را با همان لحن و آهنگ می‌خواندم. بنابراین عنصر مکان، بخشی از هویت این اثر است.

نکته ی دیگر انعکاس واقعیت و الهام از اشخاص واقعی در داستان است. اکثرمان می‌دانیم که زنده‌یاد دکتر سیمین دانشور، همسر مرحوم جلال آل‌احمد بود و این زوج سوای رابطه‌ی زناشویی از پیشگامان نسل خود و از بنیان‌گذاران کانون نویسندگان ایران در اواسط دهه‌ی 40 شمسی بودند. به گفته‌ی بسیاری از کارشناسان و کتاب‌پژوهان، زری و یوسف در واقع انعکاس خود سیمین و جلال هستند و نویسنده تمامی دغدغه‌های فردی و اجتماعی، دلواپسی‌ها و حتی شاعرانگی زندگی شخصی‌اش را در خلق این دو شخصیت بازتاب داده است.

جلال و سیمین، زوج  تاریخ ‌ساز ادبیات ایران
جلال و سیمین، زوج تاریخ ‌ساز ادبیات ایران


دیگر جنبه‌ی جذاب این کتاب، بهره‌گیری از اساطیر ملی و الگوهای مذهبی است. سووشون مراسمی آیینی در بعضی مناطق استان فارس و به مناسبت پاسداشت خون سیاوش از قهرمانان رادمرد و وطن‌خواه ایران است که به ناحق خونش ریخته و تبدیل به نمادی برای مبارزه و ایستادگی بر سر آرمان و عقیده می‌شود. علت برگزیدن این نام برای داستان، سرنوشتی است که برای یوسف رقم می‌خورد و در قسمت انتهایی کتاب و برگزاری تشییع جنازه‌ی یوسف به همراه آلات تعزیه، پیوند الگوهای ملی و مذهبی علی‌الخصوص قیام عاشورا هویدا و پیام اصلی داستان که روشن نگهداشتن چراغ امید و پاسداری از ارزش‌های قهرمانان جان‌برکف وطن است، به نحوی تأثیرگذار به خواننده منتقل می‌شود.

سیاوش، قهرمان شجاع و پاک‌طینت شاهنامه
سیاوش، قهرمان شجاع و پاک‌طینت شاهنامه


یکی دیگر از عواملی که خواندن این کتاب را برایم جان فزاتر کرد، تاریخچه‌ی خود کتاب بود. این کتاب در تیرماه سال 1348 برای نخستین‌بار به چاپ رسید و دو ماه بعد، جلال بسیار ناگهانی و غیرمنتظره چهره در نقاب خاک کشید و سیمین را در سوگش به سووشون نشاند. به همین دلیل از چاپ دوم کتاب به بعد این جمله در صفحه‌ی تقدیم کتاب درج شد:

"به یاد دوست که جلال زندگی‌ام بود و در سوگش به سووشون نشسته ام."

آری، سیمین واقعا به سووشون نشست و در سال‌های پس از مرگ همسرش، هیچ‌گاه انگشتر او را از دست خارج نکرد.

داستان با پاراگرافی از عشق و امید خاتمه می‌یابد که درواقع پایان نیست بلکه شروعی است برای همه‌ی ما که پس از سال‌ها این کتاب را می‌خوانیم و نور را در میان واژه‌ها می‌جوییم:

"گریه نکن خواهرم، در خانه ات درختی خواهد رویید و درخت‌هایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت. و باد پیغام هر درخت را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت‌ها از باد خواهند پرسید: در راه که می آمدی، سحر را ندیدی!"

در راه که می آمدی، سحر را ندیدی!
در راه که می آمدی، سحر را ندیدی!


اگر روزی گذرتان به تهران و محله‌ی دزاشیب افتاد، به خانه‌موزه‌ی جلال و سیمین هم سری بزنید و در هوای عشق و کلمه تنفس کنید.

خانه ‌موزه‌ی سیمین و جلال در محله‌ی دزاشیب
خانه ‌موزه‌ی سیمین و جلال در محله‌ی دزاشیب


و اگر تمایل داشتید از این زوج قصه ها بیشتر بدانید و صدایشان را هم بشنوید، این اپیزود از پادکست "چنین‌شد" را در پادگیرها بشنوید:

این اپیزود، روح و جانتان را نوازش می دهد.
این اپیزود، روح و جانتان را نوازش می دهد.


اگر هم می خواهید پای گفت وگویی درباره ی این کتاب بنشینید، اپیزود 201 برنامه ی کتاب‌باز را در تلوبیون ببینید:)




کتابعشقسیمین دانشورجلال آل احمد
زندگی کوتاه‌تر از اونه که خودمون رو از یادگیری محروم کنیم. شاید دانسته‌های ما راه کسی رو روشن کرد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید