ویرگول
ورودثبت نام
Raziyeh Bahrami
Raziyeh Bahrami
خواندن ۸ دقیقه·۱ ماه پیش

در انتخاب شغل، علاقه معیار است یا درآمدزایی صرف؟

۱. آلن دو باتن در کتاب شغل موردعلاقه این دیدگاه را که نمی‌توان از کار کردن به‌عنوان وسیله‌ای برای کسب لذت بهره برد به چالش می‌کشد و بر این عقیده است که می‌توان در دنیای امروز و با کنکاش در خاطرات و توجه موشکافانه و تحلیلی به علایق و استعدادها سرنخ‌هایی از کار مورد علاقه را یافت و به چشم شغل به آن نگریست و امکان درآمدزایی‌اش را فراهم کرد.

۲. فارغ از دیدگاه او درباره‌ی یافتن شغل موردعلاقه اکثر ما به دلیل نوع تربیت و نگاه رایج نسبت به کار، پرداختن به علاقه را محدود به اوقات فراغت و زمان‌های آزادمان می‌کنیم و بر این باوریم که جهان بسیار بی‌رحم‌تر و بی‌انصاف‌تر از آن است که به ما و علایقمان مجال بروز بدهد چه برسد به اینکه بتوانیم بین پول و علاقه پیوند و ارتباطی هم برقرار کنیم و در زمره‌ی معدود آدم‌های خوشبختی باشیم که شغل و علاقه‌شان را به هم گره زده‌اند و در آن به رشد و بلوغ و اعتبار و در نهایت درآمد هم رسیده‌اند.

۳. من هم ساکن همین سیاره و سرزمینم و می‌دانم که مسئولیت‌های زندگی و فشارهای اقتصادی به‌خصوص زمانی که متأهل و صاحب فرزند باشیم سبب می‌شود تا شغل کارمندی تمام‌وقت و واریز مرتب حق بیمه را رها نکنیم و از ورود به حوزه‌های جدید بترسیم اما با حس ناکامی و فقدانی که دنبال نکردن علایقمان به ما می‌دهد چه کنیم؟ پس نمی‌توانیم به‌کل قید آرزوهایمان را بزنیم و باید در شلوغی‌های جهان به دنبال مفر و مقری برای خلوت کردن با خود و افکارمان و برنامه‌ریزی برای آینده‌ی شغلی‌مان هم باشیم و به‌نحوی برای پرورش علایق و به درآمد رساندنشان ایده‌پردازی کنیم تا دچار حس فلج‌کنندهٔ یأس و حرمان نشویم.

۴. نکته‌ی مهم در انتخاب کار موردعلاقه این است که در نظر بگیریم شغل فقط وسیله‌ای برای تأمین معاش نیست. ما با آن زندگی می‌کنیم و حتی زمانی هم که مشغول کار نیستیم در خواب و بیداری به آن فکر می‌کنیم و خیلی‌هامان همکارانمان را بیشتر از اعضای خانواده‌مان می‌بینیم. پس می‌توان گفت انتخاب شغل هم مثل انتخاب همسر، مهم و حساس است. البته دو تفاوت مهم با انتخاب همسر دارد:

۱. جنبه‌های درآمدزا و پول‌ساز شغل بسیار مهم‌تر از معیارهای مادی ازدواج است.

۲. ترک شغل نادل‌خواه از ترک زندگی مشترک دوست‌نداشتنی و یار ناموافق راحت‌تر است.

۵. بگذارید راه دور نرویم. خود من هم مثل بسیاری از جوانان که در آستانهٔ بحران سی‌سالگی و روشن کردن تکلیف خود با آینده و جهان‌اند درگیر یافتن شغل موردعلاقه‌ام هستم. در دانشگاه حقوق خوانده‌ام و به لطف فیلم‌ها و سریال‌ها و تصویری که از مسیر شغلی دانش‌آموختگان رشتهٔ حقوق ارائه می‌دهند، اشتغال به وکالت، نزدیک‌ترین گزینه برای کسب درآمد تلقی می‌شود و این کلیشه به‌قدری قوی عمل کرده که گاهی دوستان و اطرافیان از من می‌پرسند چرا آزمون وکالت نمی‌دهم و از اینکه انتخابی متفاوت دارم متعجب می‌شوند و مدام به من گوشزد می‌کنند که ناشکر و قدرنشناس نباشم و از فرصتی که دارم برای غلت زدن در پول و ثروت و بستن بارم استفاده کنم.

۶. اما وکالت، راحت‌ترین و در دسترس‌ترین گزینه برای من است نه درست‌ترین. در ۲ سال اخیر که بیشتر با دنیای نوشتن و فعالان این حوزه مأنوس شدم و به همین واسطه در احوالات خودم هم غور و تعمق بیشتری کردم، دریافتم علاقه و توان‌مندی اصلی من سوای تحصیلات دانشگاهی‌ام، در حوزه‌ی تولید محتوای مرتبط با کتاب به‌صورت مکتوب و صوتی و تصویری است.

۷. در کشاکش رفتن به دنبال شغل موردعلاقه و کار مرتبط با رشتهٔ تحصیلی به این نکته رسیدم که الزاماً نباید بین علاقه و پول جدایی انداخت و با صرف زمان و کسب مهارت‌های مرتبط با علاقه‌ام می‌توانم به درآمدزا کردن ایده‌‌هایم هم فکر کنم.

۸. اما چه‌طور به علاقه‌مندی‌ اصلی‌ام رسیدم و معشوق گمشده‌ام را یافتم؟ با کار کردن و دل به دریا زدن. تا وقتی چیزی را که مدعی علاقه‌ به آن هستیم امتحان نکنیم و از نزدیک با سختی‌ها و چالش‌هایش آشنا نشویم متوجه نخواهیم شد که از صمیم قلب و با تمام وجود خواهان انجام آن کاریم یا داریم جَوزده عمل می‌کنیم. البته پر واضح است که منظورم علایق سالم و سازنده‌ای مثل کتاب، موسیقی، فیلم، ورزش، کارهای هنری و مواردی از این قبیل است.

۹. آلن دو باتن برای این مرحله هم پیشنهاد خوبی داده و در همان کتابی که در بند نخست ذکر نامش رفت، خواننده را به مرور خاطرات و کشف لحظاتی که از انجام کاری غرق لذت و شور مثبت شده و گذر زمان را درنیافته، اشاره می‌کند و مخاطب را به کاوش در دوران کودکی دعوت می‌کند. مثلاً خود من از کودکی عاشق حرف زدن در جمع، پای تخته رفتن و درس جواب دادن، مدیریت و هدایت کارهای فوق‌برنامهٔ مدرسه و توضیح دادن مطالب درسی به دیگران بودم و از اینکه همه برای شنیدن حرف‌هایم سراپا گوش شوند، لذت می‌بردم. خب چنین حسی را در چه شغل‌هایی می‌توان تجربه کرد؟ تدریس، بازاریابی و فروش، گویندگی و اجرا جلوی دوربین، مجری‌گری صحنه، نمایش و بازیگری و تولید محتوای ویديویی و صوتی در شبکه‌های اجتماعی، کتاب خواندن و حرف زدن درباره‌ی آن در جمع‌ها و محافل ادبی و یا راه‌اندازی باشگاه کتاب‌خوانی و توسعهٔ فردی.

10. الان ممکن است با خودتان بگویید خوش به حالت که علاقه‌ات را یافته‌ای و می‌دانی می خواهی چه کار کنی ولی ما مثل تو نیستیم و اصلاً نمی‌دانیم به چه چیزی علاقه داریم. در جواب می‌گویم که برای من هم خیلی آسان نبوده است. دو سال گذشته یعنی از ابتدای ۱۴۰۱ تا لحظهٔ نوشتن این یادداشت (مهر ۱۴۰۳) را مشغول آزمون‌وخطا و امتحان کردن حوزه‌های مختلف بوده‌ام و با کارآموزی رفتن و دورکاری و پیش بردن تولید محتوا در پیج خودم و نیز جدی گرفتن ساختن حلقه‌های ارتباطی در شبکه‌های اجتماعی، نرم‌نرمک از ابهام و غبارآلودگی مسیر پیشِ‌رویم کاسته‌ام.

۱۱. برای پیدا کردن علاقه‌تان نه‌فقط به کندوکاو گذشته که به جست‌وجو و بهره‌بردن از نظرات مشاور و نیز توجه به بازخوردهایی که از اطرافیانتان می‌گیرید نیز نیاز دارید. مثلاً ممکن است شما کارمند تمام‌وقت شرکت و اداره‌ای باشید اما عشق انواع قهوه و نوشیدنی‌های گرم و سرد هم باشید و گاهی با آوردن آن‌ها سر کار یا درست کردن دسرهای خانگی خوشمزه، تحسین دوستان و همکارانتان را کسب کرده باشید و از طرفی وقتی مشغول درست کردن قهوه و کشف طعم تازه‌ای هستید اصلاً متوجه گذر زمان نشوید. خب چرا به این سرگرمی جدی‌تر نگاه نمی‌کنید؟ مثلاً می‌توانید با شرکت در دوره‌های آموزشی مهارتتان را بهبود دهید، با کافه‌ها همکاری کنید یا پیج آموزشی بزنید و یا دستورات غذایی‌تان را در بسترهایی مثل ویرگول یا کانال تلگرام به اشتراک بذارید یا حتی بفروشید. حتی می‌توانید به گسترش کار و تأسیس کافه هم فکر کنید. چرا که نه؟ وقتی دیگران توانسته‌اند شما هم می‌توانید.

۱۲. البته این نکته را از یاد نبرید که وقتی از رفتن به دنبال علاقه می‌گویم منظورم بی‌گدار به آب زدن و نسنجیده عمل کردن نیست. بلکه باید قبل از ورود به مسیر و نیز در حین طی آن چالش‌ها و نیز امکانات لازم برای پرداختن به کار موردعلاقه را فراهم کنیم. مثلاً برای من، داشتن لپ‌تاپ یا سیستمی برای تایپ و نوشتن، گوشی تلفن همراه با کیفیت قابل‌قبول ضبط فیلم، مهارت در ادیت فیلم و عکس و آشنایی با ویرایش ازجمله امکانات و ملزومات اولیه‌ی پرداختن به کار موردعلاقه‌ام است و باقی موارد نیز در طول مسیر و با انجام دادن کار فراهم می‌شود و به‌مرور به آنچه که می‌خواهم نزدیک‌تر می‌شوم.

۱۳. وقتی به خودمان فرصت امتحان کردن می‌دهیم، ترسمان می‌ریزد و اگر هم به موفقیت نرسیم، لااقل مدیون دل خودمان نمی‌مانیم، پروندهٔ آن کار را در ذهنمان می‌بندیم و راهمان را با قاطعیت بیشتر و در سمت‌وسوی دیگری طی می‌کنیم.

۱۴. همهٔ ما فقط یک‌بار زندگی می‌کنیم و این، حق و وظیفهٔ ماست که به کارهای موردعلاقه‌مان بپردازیم و اگر بتوانیم این کارها را به درآمدزایی هم برسانیم که چه بهتر.

۱۵. به‌غیراز علاقه و استعداد در حوزه‌ی موردعلاقه‌مان باید نیاز بازار و سلیقهٔ مخاطب را هم بشناسیم و از اصول پایه‌ای کسب‌وکار هم آگاهی حاصل کنیم. امروز فاصلهٔ ما تا یافتن اولین سرنخ‌ها برای پاسخ به سؤالاتمان، چند کلیک و نیز جست‌وجوی کلید‌واژه‌های مرتبط در وب و شبکه‌های اجتماعی است. از این طریق به پیوندها و مطالبی می‌رسیم از کسانی که ممکن است راهی را که ما نسبت به ورود آن دچار شک و تردید شده‌ایم، پیموده باشند و با اشتراک تجربه‌هایشان، کمی از دودلی و نگرانی‌هایمان بکاهند. کافی است صداهای منفی توی سرمان را خاموش کنیم و به خودمان شهامت جست‌وجو کردن بدهیم. چند کلیک ساده نه وقتی از ما می‌گیرد و نه هزینه‌ای اما قدرتی شگرف در کاستن بار خاطرمان دارد و ما را در ادامه‌ی راهمان پیش می‌اندازد.

۱۶. همه روزی می‌میریم. این واقعیتی مسلم و خطاناپذیر است. اما تا قبل از مردن، زنده‌ایم و باید زندگی کنیم و برای زندگی به چیزهایی نیاز داریم که ما را به جهان پیوند دهند و دلمان را قرص کنند و به نظر من مهم‌ترین عامل برای وصل شدن به زندگی یافتن شغلی است که به آن علاقه داریم و اگر تقلا برای یافتنش به درازای یک عمر باشد هم ارزشش را دارد. این‌طوری فقط جسممان زیر خاک می‌پوسد نه آرزوهایی که در حد افسوس باقی ماندند و از ترس نشدن و نرسیدن و حرف مردم حتی فکر کردن و رویاپردازی درباره‌ی آن‌ها را هم از خودمان دریغ کردیم.

شما چه فکر می‌کنید؟

راضیه بهرامی | ۳ مهر ۱۴۰۳


انتخاب شغلشغلآلن دوباتنمدرسه نویسندگیشبکه‌های اجتماعی
زندگی کوتاه‌تر از اونه که خودمون رو از یادگیری محروم کنیم. شاید دانسته‌های ما راه کسی رو روشن کرد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید