ویرگول
ورودثبت نام
Raziyeh Bahrami
Raziyeh Bahrami
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

چالش کتاب‌خوانی طاقچه: مترجم دردها

https://taaghche.com/book/54973/%D9%85%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85-%D8%AF%D8%B1%D8%AF%D9%87%D8%A7

یادداشتی برای کتاب تیرماه: کتابی که برنده‌شدن را بلد است.

هند سرزمین رنگ و موسیقی و آواز و رقص همواره با خاطره‌ای خوش در ذهن ما ایرانیان نقش بسته است. شاید اولین تصویری که از این سرزمین پررمزوراز به یاد می‌آوریم صحنه‌های معروف و طرب‌انگیز فیلم‌های نوستالژیک بالیوود مثل شعله و سنگام باشد. عشاقی سینه‌چاک و پاک‌باز که جان در راه معشوق می‌گذارند، نغمه‌های پرسوز سر می‌دهند و معمولاً آخر قصه، خوش‌وخرم به هم می‌رسند.

اِ... دوسِتیییییی؛»
اِ... دوسِتیییییی؛»
و سلطان قلب‌ها: ویجنتی مالا؛»
و سلطان قلب‌ها: ویجنتی مالا؛»

اما چالش این ماه طاقچه و کتابی که به سراغش رفتم، تصویر متفاوتی از هند، پیش چشمم گذاشت. کتاب مترجم دردها به‌قلم نویسنده‌ی هندی‌تبار ساکن آمریکا، جومپا لاهیری فرصتی شد تا از زاویه‌ای جدید به این سرزمین و مردمانش بنگرم و افق نگاهم را گسترده‌تر کنم. این کتاب که در سال 2000 برنده‌ی جایزۀ پولیترز شد، مجموعه‌ای‌ست از 9 داستان که عمده‌ی داستان‌ها به روایت زندگی مهاجران هندی ساکن در آمریکا می‌پردازد. غم غربت، حس تنهایی، تقابل فرهنگ جمع‌گرای شرق با زندگی پرسرعت و فردگرای غرب و بیگانگی در سرزمین جدید، از جمله مضامین غالب این داستان‌هاست. البته در بعضی داستان‌های این مجموعه از جمله قصۀ «بی‌بی هالدار» و «مترجم دردها» تمام یا قسمتی از ماجرا در هند می‌گذرد. هندی که این‌بار فارغ از زرق‌و‌برق بالیوود، عریان و بی‌پرده مقابل چشمان ماست و دردها، رنج‌ها، حسرت‌ها و آرزوهای مردمانش انکارناپذیر.

جومپا لاهیری، نویسنده
جومپا لاهیری، نویسنده

فکر می‌کنم برگ‌برندۀ این کتاب برای موفقیت در دریافت جایزۀ معتبر پولیتزر، درک و دریافت شخصی نویسنده و تجربۀ زیسته‌اش از زندگی و رفت‌وآمد در 3 قاره‌ی مختلف است. آسیا در اوان کودکی، اروپا در نوجوانی و جوانی و هم‌اکنون در آمریکا. نویسنده به‌واسطۀ علاقه به ادبیات و بحث‌های زبانی و فرهنگی و تحصیلاتش در حوزۀ ادبیات انگلیسی، نویسندگی و مطالعات رنسانس، توانسته درک بین‌رشته‌ای و میان‌فرهنگی خود را با مسئلۀ پیچیده و ذوابعاد مهاجرت پیوند داده و از زبان به‌مثابه عاملی برای پیوستگی و حتی جداافتادگی فرهنگی یاد کند. شخصیت‌های داستان‌های مختلف این کتاب به‌خصوص آن‌ها که مهاجرند گاه به‌ضرورت باید به زبان بنگالی سخن بگویند و این خود در حکم پناه‌گاهی است که آن‌ها را به سرزمین، خانه و در نهایت وطن و خاطرات پیوند می‌دهد. نمونۀ بارز آن را در قصۀ «خانۀ خانم سِن» می‌بینیم. داستانی که شخصیت اصلی‌اش، خانم سن کماکان با لباس سنتی و آرایش مخصوص زنان هندی از خانه بیرون رفته، حتی تیغۀ مخصوص سبزی‌خردکنی‌اش را که هم‌چون میراثی ارزش‌مند است با خود آورده، به نوار کاست صدای خویشاونداش گوش می‌کند و گرچه پا بر زمین آمریکا گذاشته اما رشته‌هایی نامرئی و ناگسستنی کماکان او را به‌سوی سرزمین مادری‌اش می‌کشانند و این‌ها همان نقاط دردناک مهاجرت است. لحظه‌های عمیق دل‌تنگی، سرگردانی، بهت و انزوا. لحظاتی که ناگزیر به سراغ همۀ آن‌ها که به هر دلیل از موطن مادری‌شان جدا افتاده‌اند می‌آید و غمی سنگین بر قلبشان می‌نشاند. در کل به نظر می‌رسد این کتاب با توجه به جمیع نکات یادشده به‌حق سزاوار دریافت جایزۀ پولیتزر بوده است.

البته لازم به ذکر است که این کتاب آن‌طور که نویسنده در یادداشت انتهایی ضمیمۀ آن بیان کرده علی‌رغم موفقیت‌های بین‌المللی، به دلیل آن‌چه ارائۀ تصویری منفی و غیرواقعی از هند خوانده شده، چندان مورد پسند منتقدان جامعۀ ادبی این کشور قرار نگرفت. انتقادی که از دیدگاه من قابل بحث و مناقشه است و چندان دقیق نیست. زیرا خوانندۀ موشکاف به‌فراست درخواهد یافت که صرف دیدگاه یک نفر نمی‌تواند جامع و مانع تمامی نظرات بوده، حق مطلب را چنان‌که شایسته و بایسته است ادا کند و شناخت هند فقط و فقط با مطالعه‌ی یک کتاب آن هم مجموعه‌داستان عمیقاً و دقیقاً رخ نخواهد داد.

نکتۀ حائز اهمیت دیگر دربارۀ این کتاب، ترجمۀ روان و سلیس امیرمهدی حقیقت است. اغراق نیست اگر بگویم در طول مطالعه تصور می‌کردم با اثری فارسی از نویسنده‌ای ایرانی مواجه شده‌ام و این نشان می‌دهد که مترجم ضمن وفاداری به متن اصلی، از ذوق ادبی و تسلط بالایی بر ادبیات فارسی برخوردار است. تسلط و تبحری که باعث شده این ترجمه باب طبع خوانندۀ فارسی‌زبان قرار گرفته و لذت هم‌نشینی با کتاب را دو‌چندان کند. خوش‌حالم که چالش طاقچه بهانه‌ای شد برای مطالعۀ این کتاب و آشنایی بیشتر با جومپا لاهیری و باید بگویم رشتۀ این آشنایی سر دراز دارد.

امیرمهدی حقیقت، مترجم
امیرمهدی حقیقت، مترجم


مترجم دردهاکتابچالش کتابخوانی طاقچههندجومپا لاهیری
زندگی کوتاه‌تر از اونه که خودمون رو از یادگیری محروم کنیم. شاید دانسته‌های ما راه کسی رو روشن کرد.??
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید