ویرگول
ورودثبت نام
ماهور
ماهور
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

زندگی جریان داشت

زندگی جریان داشت!

میان دبه‌های شور و ترشی خانه

و در شیشه‌های آبغوره‌ای که آفتاب می‌گرفتند

و در بویِ گوجه‌هایی که در دیگ می‌جوشید

بین لباس‌هایی که تنشان را به آب زده بودند و روی بند رخت لَم داده و نسیم را به آغوش می‌کشیدند.

زندگی جریان داشت!

در کوچه‌های تنگ و باریک و بن‌بست و در صدای بچه‌هایی که توپ پلاستیکی‌یشان را گل کرده بودند.

زندگی همواره جریان داشت، در شب‌‌نشینی‌های بلند زمستان، زیر کرسی و گوش سپردن به داستان‌های خیال‌انگیز مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها...

زندگی عطر خوشی داشت، در آب ‌پاشی حیاط خانه و سرریز کردنِ بویِ خوش نَم...

زندگی در چشم‌های مادرم، وقتی خسته از هزار کار برای خودش یک استکان چای تازه‌دم می‌ریخت، جریان داشت.

زندگی جاری بود...!

یاد تمام چیزهایی که حس خوب به ما می‌بخشید، بخیر...

ممنون از نگاه زیباتون☘️


به دنیای درهم ذهن من خوش آمدید. اینجا از همه چیز حرف برای نوشتن هست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید