کلیدر... کتاب این روزهای من همیشه دلم میخواست «کلیدر» را بخوانم، امّا آن وقتها که به تازگی کتابخوانی را شروع کرده بودم و خیلی حوصلهی کتابهای پرحجم و طولانی را نداش…
یک یادداشت بارانی قدم زدن در کوچهی باران خوردهی زمستان و دیدن قطرههای بارانی که بر شاخههای درخت تاب میخورند و درون چالهی آب پای درخت شیرجه میزنند همر…
بادبادک باز را بخوانید چند ماه پیش بود، کتاب "بادبادکباز را بدون اینکه هیچ شناختی از نویسنده و داستانش داشته باشم و صرفا از آن جهت که نامش را زیاد شنیده…
خشونت علیه زنان در دو کتاب شوهر آهو خانم یکی از پرحجمترین و پرفروشتریت کتابهای ایرانی است. بعد از بادبادک باز یکی از بهترین کتابهای خالد حسینی همین کتاب است…
"ن"نوشت به نردههای کنار ایستگاه تکیه داده بود وهر چند دقیقه یک بار به پاکتِ نامهی توی دستش نگاه میکرد.لاک نارنجی روی ناخنهایش نظرم را جلب میکر…
لحظهنوشت کانال تلگرامی چالش را باز کردم و دیدم ای داد بیداد، مثل اینکه امروز نتیجه بر عکس شب قبل و شب قبلترش تغییر کرده و این ما نبودیم که باز هم ع…
کلمهنوشت"آ" آبنبات چوبیاش را آرام آرام لیس میزد، نمیخواست به این زودیها به آخرش برسد. در دلش آرزو کرد کاش آنقدر پول داشت که میتوانست همهی آن آبن…
کلمه نوشت"ت" تیزی تیغ را روی پوستش احساس میکرد. قید همه چیز را زده و به ته خط رسیده بود. جرات بریدن رگش را نداشت. حالت تهوع گرفته بود و در توهمات عجیبی…
کلمه نوشت"سین" سینی چای را روی میز گذاشت و همزمان ساعت را نگاه کرد، سه ساعت بیشتر تا آمدن مهمانها نمانده بود. سرش را چرخاند، سبد میوه روی سینک انتظارش را…
وقتی منتقد خودمان میشویم. از علاقهمندیهایم به نوشتن در سن و سالی که دورهی راهنمایی را میگذراندم، آن هم در زنگهای انشاء که بگذرم، به گمانم اولین زمانی که جوّ نوی…