اگر شما تا کنون لفظ کمالگرایی به گوشتان نخورده است، لابد من دارم اغراق میکنم. انگار که این موضوع مانعی بر سر راه موفقیت است، حتی گاهی اینگونه تعبیر میشود که برای موفق شدن، پیشرفت و رشد نباید به کمال آن فکر کرد. هر کاری که از دستمان برمیآید باید انجام بدهیم و قدمهایمان را برداریم. اما وضعیت کنونی جهان نتیجه همین بیگدار قدم برداشتنها نیست؟ مال این نیست که ماقبل از قدم برداشتن، به چراییهایمان فکر نکردیم. اصلاً کرده باشیم به چرایی دیگر جانداران اکوسیستم چطور؟ ما که حتی پلک زدنمان به دست خودمان نیست، یعنی نمیتوانیم برای دقیقهای پلک نزنیم. چگونه فکر کردیم محق هستیم که هر قدمی را برداریم. اگر من توانستم در باشگاه عضله بسازم، دلیل بر این نمیشود که میتوانم برای ساعتها بدون پلک زدن باقی بمانم. هر چیزی با تمرین و قدم برداشتن به تعالی نمیرسد. اول باید یاد بگیرم در قواعد دنیای مدرن خودم را گم نکنم. غایت من انسان این است که به کمال برسم و چرا نباید کمالگرا باشم؟ چرا کسی بحرانهای را که معمولگرا بودن ایجاد کرده را بررسی نمیکند؟ اینکه به هر قیمتی اقدام کنیم. اما سادگی کلمه معمولی نباید جامعه را تشویق به فراموشی مطلوبیت کند. تلخی قهوه را به جان میخریم، اما آگاهی را نه!
اگر گاهی در خیابانها چهرهها رو فاکتور بگیرم، فکر میکنم که ممکن بود شک کنم که اینجا ایران است یا نه، هر خارجی را که میخواهم در ذهن تصور میکنم. پس این مکان، این ایران، چه کم دارد. سکوی پیشرفت و ثبات در آرامش.کاش زبان مدارس همه جهان مشترک بود، آنوقت مبادله انسانها بهراحتی انجام میشد. چون اولین ویژگی داشتن زبان مشترک را دیفالت داشتیم.بسیار عوامل نادیده هستند، که سد راه ازادی عمل قرار میگیرند.