این متن بازنشری از متن قبلی من درباره مستند دیوانگی است.که کمی آن را ویرایش کردم.
به نقل از متن نوشته برو پی کارت
تجربه کنید
تجربه کنید
تجربه کنید
حتی به غلط! اصلا کی تعیین میکند خوب غلط را؟
(وقتی استاد انداختت میفهمی کی تعیین میکند)
محیط های مختلف را،کارهای مختلف را و.....
رویکرد تجربه محور در دانشگاه داشته باشید
و نه درو کننده واحد های دانشگاه. نمیگویم درس نخوانید نه بخوانید خوبش هم بخوانید
مثل خر هم بخوانید. خرخوان بودن اصلا بد نیست.
منتهی سعی کنید خرخوان چند بعدی باشید.
به عبارت بهتر
ینی اگر مهندسی میخوانید
انجمن شعری هم بروید،
یک ۴فعالیت انجمنی هم بکنید،
بروید در یک نشریه ای چیزی بنویسید،
یک کاراموزی رایگان مرتبط با رشتتان انجام دهید،
خلاصه که به تعداد مو های وین دیزل راه هست برای تجربه کردن کارهای جدید.
(اقا نروید سیگاری بشوید که به ما ربطی ندارد)
تجربه یک کار است که علاقه شما رو به شما نشان میدهد.
دانلود کتاب ۳۰کار به جای دانشگاه رفتن ومسافر کشی
این کلمه ای بود که در جای جای مستند گفته میشد.بی خاصیت نباشید. راست میگوید! الله وکیلی این درس خواندنتان،فعالیت هایتان میتواند نیازی را رفع بکند؟
انشالله که ۱۲۰سال عمرکنید ولی انصافا اگه خدای نکرده شما همین الان فوت کنید آیا نبود وجود شما برای کسی یا گروهی هست که حس بشود؟(به غیر از عزیزانتان)
ایا کاری هست که شما انجام بدهید ومشکل یکی را حل بکنیدوطرف به شما بگوید خدا پدر مادرت را بیامرزدکمکم کرد؟
بگذارید مثالی از خود کوچک،حقیر،صغیرم برایتان بزنم.
مثلا رشته بنده حقوق است.
دغدغه اول اول من برای هم رشته های خودم این بود که بدانند،در طول ۴سال دوره دانشجویی خود چه کار ومهارت هایی رو باید انجام بدهند،
چطور درس بخوانند،
ارشد بروند یا نروند،
مهاجرت بکنندیا نکنند،
برای همین موضوع اقدام به تولید محتوا نمودم، چه در ویرگول و چه در انجمن علمی حقوق دانشگاه.
من سعی نمودم با تولید محتوا و در اختیار گذاشتن تجربیاتم بی خاصیت نباشم.
لب کلام:
ایا خدا وکیلی این درس خواندن تو،فعالیت تو،کارهای تو در راستای رفع نیازی مشکلی هست یا نه؟
دونکته وجود دارد:
یکی آنکه
پاسخ این سوال واقعا برای جوان ۱۹سال پاستوریزه ای که کاری جز درس خوندن نکرده است واقعا سخت است برای همین بهتر است به جای جمله برو دنبال علاقه ات بگوییم برو دنبال تجربه ات.
نکته بعدی آنکه
من با جمله(برو دنبال علاقه ات) به هر قیمتی موافق نیستم.
شما فرض کنید یکی عاشق تاریخ است دیگری عاشق علوم سیاسی است.
این دو رشته در بهترین حالتش فارغ التحصیل دکتری میدهد.
یعنی شما در بهترین حالت میشوید استاد دانشگاه.
خب آیا شما عشق تدریس و سر و کله زدن با یک مشت دانشجو نمره دوست عمدتا سیب زمینی وتنبل دارید؟
ایا عاشق دادن مقاله وتحقیق هستید؟
آیا وضعیت مالی شما به گونه ای هست که خانواده بتواند شما را تا دوره دکتری و تا پیدا کردن کار حمایت کند؟
وهزاران مورد دیگر...
مدرسه علوم انسانی صادق زیباکلام را برای آشنایی بچه ها با رشته های علوم انسانی وبه خصوص علوم سیاسی درسال 95 دعوت کرده بود
توصیه میکنم حتما آن را ببینید.
مجید حسینی نیز در این رابطه صحبت کرده است البته صحبت او کمی تونی رابینز طور است وجنبه احساسی آن را پر رنگ تر است تا جنبه عقل سرد آن اما دیدن آن توصیه میگردد.
این مورد یادتان نرود هیچ وقت علاقه در مقام اول با معیار ((چون باهاش حال میکنم)) نسنجید.
یعنی آنکه چون در یک کاری برایتان لذت بخش است بگوید پس من علاقم همین است.
طرف چهار فیلم از قیصر ومرلین مونرو دیده است باخود میگوید دیگر علاقه من بازیگری است.
یا
صبح تا شب رونالدو را در قاب تلویزیون با تخمه مزمزمیدیده بعد میگوید علاقه من به فوتبال است/:
من اسم این تصمیم ها رو میذارم تصمیم آنی.تصمیمات از روی هوس که همه شرایط را در نظر نگرفتید.
د اخر مرد مومن
اصلا تو آن کار را تجربه کرده ای؟
از کسی مشورت گرفته ای؟
رفتی آن کار را امتحان کنی ظرفیت وتوانایی خودت را در آن ببینی؟
قاعده طلایی در صخره نوردی میگوید:
تا زمانی که سنگ مطمئنی برای بالا رفتن از صخره پیدا نکرده ای پایت را فعلا را هم در سنگ شل و لق بذار.
کاری نکن از آنجا رانده از آنجا مانده بشی.
لب کلام آنی تصمیم مگیر.
یادت نرود علاقه یا عدم علاقه
با یک چیز بدست می آید.
تجربه اون کار،تجربه اون کار،تجربه اون کار،تجربه اون کار
تو تا نری وتجربه نکنی نمیتونی دربارش نظر بدی.
شما بایستی یک نمای کلی از مدینه فاضله رشته خودتان بدانید.یعنی اگر شما شاخ شاخ رشته خودتان باشید به چه چیزی ختم میشود؟
اگه توانستید حتما بروید فارغ التخصیل آن رشته،اساتید آن رشته ات،دانشجو ارشد دکتری رشته ات و از همه مهم تر موفق های این رشته را گیر بیاور و سوال پیچشان کن.
ببینید این رشته شما به درد این مملکت میخورد یا نه؟
مثال:
محمد حسین مهروز هوا فضا خوانده این بشر واقعا در رشته خودش خوش درخشید.
ولی از شرایط این رشته ناراضی است و قصد شرکت در کنکور تجربی را دارد.
این یک واقعیت است. کشور ما در حال حاضر پشه پرواز نمیدهد! بنابرین این رشته مورد نیاز کشور نیست(متاسفانه).
حرف آخر1: این گمی گیجی کاملا طبیعیه عزیزان.
زمان میبرد یکی ممکن است بعد ۱سال یکی ممکن است بعد۲۰سال علاقه واقعی(نه توهمی) واستعدادش را پیدا کند.
۲ کار رو دوباره تکرار میکنم باید انجام بدیم.
۱)کسب اطلاعات(از افراد هم رشته،منابع بالایی که گفتم و...)
۲)تجربه کار های مختلف
حرف آخر2:به نظر من ما دوجور دیوانگی داریم دیوانگی آگاهانه، دیوانگی آنی
دیوانگی باید دیوانگی اگاهانه باشد با کسب اطلاعات ومشورت و از همه مهم تر کسب تجربه باشد وگرنه ممکن است دیوانگی آنی کار دست آدمی بدهد.