"تیموتی سی. دراپر" (Timothy C. Draper) بنیانگذار و مدیر عامل Draper Fisher Jurvetson (DFJ) است. او از مفهوم "بازاریابی ویروسی" برای ایمیل مبتنی بر وب بهره گرفت که در موفقیت "هات میل" (Hotmail) و "یاهو!" (Yahoo!) کمک زیادی کرد و اکنون به عنوان یک استراتژی استاندارد بازاریابی توسط شرکتهای تجاری در سراسر جهان مورد استفاده قرار میگیرد. تیم دراپر در هیئت مدیره شرکتهای DoAT، Glam، Meebo، Prosper، Socialtext و DFJ Plug 'N Playحضور دارد.
اسکایپ، Overture.com، بایدو (Baidu)، پارامتریک تکنولوژی (Parametric Technology)، هات میل، PLX Technologies، Preview Travel، Digidesign و ... برخی از موفقیتهای قبلی DFJ است. تیم دراپر بنیانگذار DFJ Global Network نیز می باشد که یک شبکه بینالمللی از صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر در مراحل اولیه است. نام او در میان لیست 100 نفره قدرتمندترین فارغالتحصیلان دانشگاه هاروارد و همچنین در فهرست میداس فوربز دیده میشود.
در سال 2008 تیم دراپر به عنوان Always On Top Dealmaker برای سرمایهگذاری خطرپذیر دست یافت و جایزه ویژه Commonwealth Club's Distinguished Citizen Award را برای دستیابی به انرژی سبز و پایدار دریافت کرد.
توانایی تیم دراپر در شناسایی کارآفرینان موفق از ایالات متحده تا چین و سرمایهگذاریهای بینظیر در اسکایپ، بایدو، پارامتریک و هات میل باعث میشود نظرات او در مورد نحوه ایجاد یک موفقیت میلیارد دلاری شامل چگونگی انتخاب بازارهای نوظهور، انتخاب کارآفرینان، ساخت تیمهای بزرگ و اجتناب از اشتباهات رایج در ایجاد استارتاپ بسیار جذاب باشد. نکاتی که در مصاحبه میان وی و تارنگ شاه (Tarang Shah) مطرح و در کتاب (Venture Capitalists at Work) منتشر گردیده است و شما میتواند در این مطلب بخشهایی از آن را مطالعه نمایید.
تیم دراپر: دلایل زیادی برای این اتفاق وجود دارد. اول دلیل این است که آنها بیپول میشوند و انرژی خود را از دست میدهند. کارآفرینان بزرگ دائم در حال تلاش و دوندگی هستند تا بتوانند شرکت خود را زنده نگه دارند. بنابراین، پایداری واقعا اهمیت دارد. یک شرکت باید توانایی داشته باشد تا اندازهای در کسب و کار باقی بماند که مردم به آن توجه کنند. پس این که چرا شکست میخورید، میتواند به این دلیل باشد که خیلی زود به آخر خط میرسید. این رسیدن به آخر خط مثلا میتواند زمانی باشد که موعد پس دادن وام بانک میرسد؛ یا هنگامی که کارآفرینی تسلیم میشود و شرکت را ترک میکند یا اتفاقاتی از این قبیل.
مشتریان خیلی زود به دست نمیآیند و سخت اعتماد میکنند. این نوع اتفاقات ممکن است رخ دهد. در حال حاضر چراغهای هشدار زیادی برای استارتاپهایی روشن شده که نتوانستهاند مردم را جذب کنند. علاوه بر این، به نظر من یک چراغ هشدار واقعی وجود دارد و آن این است که انگیزه بنیانگذاران باید خالص باشد و اگر این از دست برود، آن چراغ هشدار واقعی روشن میشود. آنها باید یک گرایش داشته باشند: «ما میخواهیم این تغییر بنیادین را در این بازار اساسی ایجاد کنیم.»
اگر بنیانگذاران تنها در پی پول باشند یا فقط به دنبال شهرت و آبرو به این کسب و کار روی آورده باشند، پس انگیزه مناسبی وجود ندارد. انگیزهای که آنها باید برای به وجود آوردن یک شرکت موفق در یک صنعت داشته باشند، این است که احساس کنند روش درستی برای انجام یک کار دارند، در حالی که دیگران در مسیر اشتباه در حال حرکت هستند.
بنابراین، اگر انگیزههای بنیانگذاران خالص نباشد، ممکن است با شکست مواجه شوند. ممکن است بدشانس باشند، احتمال دارد یک مشتری بزرگ را از دست بدهند، یا شاید جایی در کسب و کارشان دچار اشتباه شوند و به این دلایل همه چیز خراب شود.
تیم دراپر: خوب، به نظر من برخی افراد میتوانند چیزهایی را از صفر به مراتب بالا برسانند. اگر در پی یک بازار بزرگ و سرحال هستید، همین امر نسبت به زمانی که در یک بازار کوچک و سخت قرار داشته باشید، واقعا کمک میکند تا سریعتر و بیشتر رشد کنید. پس این شور و اشتیاق شما شما است که چیزی را از صفر تا به یک جایی میرساند.
تیم دراپر: این وضعیتی بود که در آن تا حد زیادی خوششانسی هم آوردیم، زیرا زمانی که ما تامین مالی آن را انجام دادیم، واقعا راه و روشی برای بازاریابی محصول نداشتیم. پس از آن بود که من در جلسه هیئت مدیره بازاریابی ویروسی را مطرح کردم. همین باعث "داغ" و محبوب شدن آن شد و خیلی سریع به تمام کاربران آن گسترش یافت. بنابراین، میتوان گفت که بخشی از آن خوششانسی بود و بخش دیگر هم به کار خوب تیم در ادامه مسیر مربوط میشود، زیرا این کار بخشی از برنامهریزی اصلی نبود. به هر صورت، افراد در ارتباط با هات میل بسیار خوب، دلگرمکننده، خوشبین و مستعد بودند. به نظر من این مورد اول یک فرصت افراد بسیار بزرگ بود که بعد از دستیابی به آن، به یک فرصت بازار تبدیل شد. هات میل به مرور زمان توانست به صدها میلیون کاربر دست پیدا کند.
تیم دراپر: نه حقیقتا. در واقع ما فقط بر روی چند نفر از افراد بزرگ سرمایهگذاری کردیم و حس خوبی داشتیم که ایمیل دارد بسیار مهم میشود.
تارنگ شاه: به ویژه ایمیلی که مبتنی بر وب باشد.
تیم دراپر: بله. ایمیلهای مبتنی بر وب حتی نسبت به ایمیلهای شبکههای مستقل و ایزوله از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار بودند.
تیم دراپر: در اینجا هم باز ما یک چیزی را داریم که در نهایت به یک ترند تبدیل شد. فناوری جدید در اینجا وجود داشت به نام فناوری P2P که در پی ایجاد چیزهایی متفاوت بود و من میدانستم که این فناوری با موسیقی به اوج خواهد رسید.
ما میدانستیم که مشکلات بسیار زیادی با صنعت موسیقی برای ایجاد کسب و کار به اشتراکگذاری موسیقی به صورت P2P خواهیم داشت. من خبر داشتم که برنامههای دیگری نیز با فناوری P2P در این بخش وجود دارد. این مسئلهای بود که همیشه در موردش نگرانی داشتم و در عین حال بسیار هیجانانگیز بود. بنابراین، زمانی که تیم اصلی Kazaa (یک شرکت مدل P2P برای اشتراکگذاری موسیقی که بنیانگذاران اسکایپ در آن فعالیت میکردند) آنجا را ترک کرد-آنها سهم خود را فروختند یا چیز دیگری اتفاق افتاد، نمیدانم ولی به هر حال آنجا را ترک کردند-فکر میکردیم این فرصت بینظیری است که با آنها تماس بگیریم و ببینیم پس از آن چه کاری میخواهند انجام دهند.
به هر حال، اگر آنها افراد خارقالعادهای نبودند، هرگز بر روی سرمایهگذاری نمیکردیم؛ اما مشخص شد که اینگونه هستند. "نیکلاس زنستروم" (Niklas Zennstrom) و "جانوس فریس" (Janus Friis) هر دو افرادی فوقالعاده بودند و به همین دلیل، ما بر روی آنها سرمایهگذاری کردیم.
گروه تحلیل گران رتیبا، ارائه دهنده خدمات مشاوره جذب سرمایه به تیمهای استارتاپی است. برای ثبت درخواست مشاوره جذب سرمایه اینجا کیلیک کنید.
ما میدانستیم که با اسکایپ، یک بازار بسیار بزرگ خواهیم داشت. منظورم این است که فکر کنید چقدر شرکتهای تلفن در سراسر جهان وجود دارد. بنابراین، حتی اگر آمده باشیم تا هزینههای مردم را کاهش دهیم، باز هم این بازار باید بسیار بزرگ باشد. میدانستیم که یک بازار بزرگ پیش رویمان است و به دنبال یک نقطه مشخص برای تماس با بازار بودیم. این نقطه تماس با تغییر خوبی که در فناوری ایجاد کرد، آغاز شد. پس از آن نیز پیدا کردن افرادی که واقعا خوب بودند، انجام شد و بعد بازار خودش را پیدا کرد.
تیم دراپر: در حقیقت، آن چیزی که مرا هیجانزده میکرد، فقط فناوری P2P بود. پس از آن بود که با برخی بازارهای جدید نیز همراه شد، زیرا هر بازار جدیدی که با آن فناوری ترکیب میشد، بسیار جالب و هیجانانگیز بود. بنابراین، حقیقت این است که چیزی که ما در نهایت در صدا و بعد در صدا و ویدئو به آن رسیدیم، چیزی بود که در طول مسیر به دست آمد. زمانی که من با تیم اسکایپ ملاقات داشتم، ایده آنها چیزی متفاوت بود. با این حال من همچنان تمایل به سرمایهگذاری بر روی آنها داشتم.
تیم دراپر: بله.
تیم دراپر: نکته اصلی اینجاست که همه کسانی که شرکتهای میلیارد دلاری را ایجاد کردهاند، افرادی قوی و دارای اعتماد به نفس و کاریزما بودهاند. کسانی هم که ما آنها را تامین مالی کردهایم، افرادی هستند که به طور کامل به آنچه انجام میدادند، متعهد بودند. آنها کاملا بر روی کاری که باید انجام میدادند، تمرکز داشتند. این اتفاق واقعا در مورد پول یا کسب شهرت نبود. ما فقط معتقد بودیم در زمینهای که وارد میشدیم، روش بهتری برای انجام بعضی موارد وجود دارد. مشخص است که زمانی که راه بهتری وجود دارد، پس حداقل باعث به وجود آمدن فرصتهای خوبی برای سرمایهگذاری میشود. برای چنین کاری، حداقل به یک نفر که به شکلی قابل توجه و اختصاصی به این ماموریت بپردازد، نیاز است. شاید به یک نفر دیگر که قدرت و کاریزما داشته باشد و بتواند رهبری کند نیز نیاز باشد که البته میتواند همان نفر اول این خصوصیات را داشته باشد. به هرحال، برای یک رشد واقعا بزرگ، افراد باید این ویژگیها را داشته باشند.
تیم دراپر: به نظر من، داشتن ماموریت به مردم کمک میکند که فوقالعاده عمل کنند. ایجاد یک کسب و کار، یک مهارت است. تغییر جهان یک ماموریت است. مردم به سمت مبلغین جذب میشوند.
تیم دراپر: بله، به جز یکی از سرمایهگذاریهای ما به اسم "بایدو" (Baidu)، معمولا اینگونه بوده است. در بایدو هم در حقیقت ما با یک نفر کار میکردیم که یک تیم خوب پشت سر او بود. در اسکایپ واقعا دو نفر بودند و هاتمیل هم همینگونه بود و واقعا دو نفر تیم را ساخته بودند. در پاسخ به سوال شما باید بگویم که بله، شما برای ساختن یک کسب و کار موفق، به تیم نیاز دارید.
تیم دراپر: شركت "پارامتریک" (Parametric) ما دو بنیانگذار خوب داشت. بنیانگذار اصلی یک متخصص با استعداد و خارقالعاده روس بود و آنها یک مدیرعامل را استخدام کردند که جوان بود؛ بسیار جوان بود و فارغالتحصیل MBA دانشگاه هاروارد بود. این ترکیب، یک ترکیب خیلی خوب بود.
در نتیجه، میتوانم بگویم بله؛ بیشتر اوقات دو نفر برای این کار خوب است، زیرا میتوانند بعضی کارها را با هم تقسیم کنند و تصمیمگیریها را به صورت گروهی انجام میدهند. همچنین، اگر دارای مهارتهای مختلفی نیز باشند، میتوانند به یکدیگر اعتماد کنند تا توانایی انجام کارهای مختلف را داشته باشند.
بخش دوم این مصاحبه به زودی منتشر میگردد.
منبع:
retiba.ir