حال و هوایم همچو ابر بهار ایست
گاه آرامم و گاه میگریم
میدانم که کنون وقت ثبات است ولی
گاه در خلوت تنهایی خود میگریم
ظاهرم چون زمستانی خشک اما
گاه همچو بهار می گریم
دل من است پنجره ای از امید
اما چه کنم که گاه همچو ابر بهار میگریم