بعد از چند هفته سلام مجدد
پست قبلی راجع بود به بخشی و در واقع شروع سفرم به زنجان. از اونجایی که در سفر نه حتی یکروزه ام به هفت چشمه به خاطر اتفاقی که افتاد گوشیم رفته تو عالم برزخ و و این سری هنوز عکس ها رو انتقال نداده بودم، فقط چندتایی عکسِ نه خیلی درست درمون که برای آشنایان فرستاده بودم دم دستم بود که همون ها رو میزارم و امروز این بخش به پایان میرسه.
لیست کلی من برای این سفر البته با تغییراتی غیر مکتوب این شکلی بود:
قبلش اینو بگم که زنجان یک سرزمین صاف و مسطح هست کنار کوه های نه چندان مرتفع. چیزی که من خیلی دوست دارم. و سرتاسر کشاورزی و باغ.
داخل خود زنجان یک خیابون شمالی جنوبی هست به نام " سعدی" که از قدیمی ترین خیابون های زنجانه و تو همون حول و حوالیش خیلی از جاهایی دیدنی داخل زنجان رو میتونید پیدا کنید.
از کارخونه کبریت سازی گرفته _ که خیابون کناری سعدی شمالی هست - تا رختشویخانه ( که تو تصویر لیست من نیست ) تا موزه مردم شناشی و مردان نمکی. همون بنده های خدایی که که افتاده اند تو معدن نمک و قریب هزار سال بعد توسط بیل مکانیکی به طرزی یکم دردناک کشف میشن و الان شده اند عبرت برای امثال من و شما که لبه ی پرتگاه معدن و ... سلفی نگیریم! که روزی 2000 نفر نیان تماشامون کنن و ما هم با ی تیکه پارچه دورمون هیچ کاری نتونیم نکنیم.
بازار سنتی زنجان هم طولانی ترین بازار ادر نوع خودش هست و و انصافا تو بازارهایی که من تا الان دیده ام، شاید غیر از اصفهان که به طور کلی فضاش متفاوته، یکی از بهترین هاش باشه. یک سری آثار گردشگری مثل مسجد جامع، حمام سنتی حاج داداش ( که الان شده رستوران و فضای خوبی داره ) و چند مورد دیگه تو همین بازار هست.
اگر خواستید ظروف مسی بخرید و قیمت براتون مهمه برید ته بازار پایینش، اونجا عمده فروش ها هم هستند و تکی هم میدن و میتونید به قیمت مناسب تر پیدا کنید.
البته ناگفته نماند که استفاده از ظروف مسی نه تنها سرشار از فایده نیست که خطرات زیادی هم میتونه داشته باشه .. حتی قلع اندود شده هاش... و باید حواستون جمع باشه؛ خلاصه در موردش تحقیق کنید. ولی برای دکوری و تزیین قشنگند بعضا. من که از یکی 2 تاش نتونستم بگذرم :) ( این بخش مرربوط به آموزه های سلامتی بود :)) )
ی بازارچه صنایع دستی ( که اینم تو تصویر لیست نیست ) داره اطراف انتهای همون خیابون سعدی، نزدیک رختشویخانه، کارهای قشنگی توش هست. حیف که گوشیم پکیده، وگرنه عکس های خوبی از محصولاتی که اونجا هست و چندتایی که یکی از کارآفرینان مشهور زنجانی وقف کرده از غلاف شمشیر و خنجر براتون میزاشتم.
ظروف ملیله ای هم که اونجا دیدم، فوق العاده بودن. ان شاءالله جیبتون رخصت اگر داد، بخرید. کالای سرمایه ای حساب میشه :))
پل میربهاءالدین هم چیز خاصی نداره زیاد راستش. ولی از شهر دور نیست و نزدیک راه آهنه.
کاروانسرای سنگی رو نرفتم، ولی اونم شده رستوران.
رستوران خفن خواستید برین، رستوران " پلو " . شکل و شمایل خاصی نداره، ولی قیمت منوهاش واقعا خاصه و ظاهرا غذاش هم خیلی خوشمزه است. میگم ظاهرا، چون درسته نخوردیم نون گندم، ولی دیدیم دست مردم. ما با دیدن لیست، تصمیم گرفتیم یک چیزی رو بگیم که تو منو نبود و در نتیجه سرمون رو گرفتیم بالا و با نگاه معنا داری که مثلا یارو نفهمه، به اشاره بهشون فهموندیم این چ رستورانیه که دارید؟ دنده کبابی هم شد غذا آخه؟! موقع خروج زورکی جلوی خودمو گرفتم از خنده نپکم. هیچی دیگه، رفتیم همون رستوران حاج داداش، که در واقع حموم بود و آخ که چقدر غذای تو حموم چسبید! مخصوصا با نوازنده هایی که داشت و منی که هِر از بِر ترکی متوجه نمیشدم انرژی خوشی از شادیشون گرفتم.
شهر خیلی تمیزی هست، شما زباله روی زمین خیلی کم میبینید... حتی سطل زباله هم کم میبینید! منم کم میبینم.
رختشویخانه رو هم حتما سر بزنید. اولین و شاید تنها نمونه ای هست که یک فضای کاملا زنانه برای خانم های اون دوره برای انجام کارهای روزانشون اختصاص داده شده. حدود 80-90 سال پیش. جالبه که حتی بازی بچه هاشون فضایی در نظر گرفته بودن. البته تغییراتی در نحوه حوضچه ها و معماری داخلیش داشته، ولی توضیحات بیشتر رو میزارم خودتون برید اونجا بشنوید.
ی بلوار 22 بهمن هم هست که اگر بخواین از شرق به غرب زنجان با کمترین ترافیک برید ( البته با عبور از شمال زنجان) میتونید از اون برید.
دیزی سرای عابدینی معروفه و تقریبا در قسمت جنوبی زنجان هست. قیمت هاشم نیاز به پولیتیک زدن نداره.
خود شهر هم نه خیلی سنتیه نه خیلی مدرن و حس خوبی از آرامش و پذیرش داره. راحت بگم؛ خیلی احساس نمیکردم غریبه ام.
خب دیگه از زنجان بریم بیرون، اطرافش.
برای غار کتله خور یک روز زمان لازم دارید.
این غار خیلی طولانیه ولی حدود 1.2 کیلومترش برای گردشگران معمولی قابل دیدن هست. غار چند طبقه هست. تو اون سرمای اول فروردین ، چنان هوای مطبوعی داخل غار بود که خوشا به حالت ای غار نشین. غار آبی نیست، ولی بسیار زیباست و بازی نور روی کریستال های تشکیل شده فضای خاصی ایجاد کرده... انگار ی جاییه غیر از کره ی زمین. فضاهای بسیار بلند و سقف های مرتفع سنگی بدون پایه. جاهای باریک هم که هیجان کوچولوی خودش رو داره و پدرمادرهامونم میتونن بیان راحت تقریبا.
فقط دلم سوخت... خیلی.. حتی از ی جاهای گردشگری بدم اومد... وقتی فهمیدم اینجا محل سکونت خفاش ها بوده و بخاطر این آماده سازی ها و نور و رفت و آمدها و ... کلا از اونجا رفته اند.
یک روز هم میتونید وقت بزارید برای این سه جا:
البته که تو مسیر هزاران تصویر و صحنه زیبا و فوق العاده میتونید ببینید. باغ های میوه که بخاطر رودخانه قزل اوزن تقریبا تو سرتاسر مسیر هستند. و مست میشه آدم از عطر شکوفه هاش، حالا مست که نه، ولی خب خیلی حال داد ( اون موقع شکوفه بود، شما الان برید طبیعتا چیز دیگه ای میبینی )
غیر از دودکش جن که یک عارضه طبیعیه، یک مجموعه دودکش هم هست که بهش میگن قلعه بهستان. که البته به روایت تابلوی اونجا، ممکنه بغستان بوده باشه و قبل از دوره ی حکومت های اسلام نما، محل عبادت و ...برای برای زرتشتیان بوده ظاهرا! و در دوره های بعدی دژ و قلعه .
کوه های آلا داغ لار، به سمت ماهنشان، مخصوصا بعد از نم بارون و تابش آفتاب، صحنه های رنگی قشنگی درست میکنه. شکل و فرم سنگ ها و کوه ها هم بسیار عجیب هست. گویی در مریخ یا دیگر سیاره ای هستی تو!
ی جا تو مسیر برای رسیدن به کوه های رنگی، باید بین کوه و دریاچه خندقلو یکی رو انتخاب کنی که با توجه به وقت، ما همون کوه رو انتخاب کردیم.
مقبره قیدار نبی یا قیدار بن اسماعیل بن ابراهیم بنا به شواهد بحارالانوار جد سی ام پیامبر اسلام و به نقل تاریخ یعقوبی اسماعیل نبی دوازده پسر داشته که قیدار بزرگترین پسر او و پس از او جانشین پدر و پیامبری را به عهده داشته است. قیدار در لغت یعنی سیاه پوست. ( نقل از wikipedia )
به دنبال چیزی به نام آبشار شار شار نباشید. وجود خارجی نداره دیگه. در واقع داره، ولی وجود زیرآبی داره؛ وقتی سد تهم رو زده اند، با درخت ها و همه چیزش رفته زیر آب سد!!
ولی خب سد تهم رو صبح زود یا عصر میتونید برید ببینید . مناظر قشنگی داره. و البته میتونه خیلی سرد باشه. بادهای تندی هم میاد.
جاده طارم از سمت زنجان هم که بهشتی هست برای خودش که صد البته ماشین من با توجه به شرایط جوی حاکم بر کشور در آن برهه حساس تاریخی، پایه نبود که بریم. حتما از رانندگی خودتون در جاده های خاص و ماشین و شرایط جوری مطمئن باشید بعد برید.
دشت سهرین رو نرسیدیم که بریم. ولی جایی هست که میتونید با آهوان! دمخور شید. فرزندانم، باز شما را توصیه میکنم به اخت شدن هر چه بیشتر با طبیعت و نبردن ماشین و آلوده نکردن مسیر و اذیت نکردن این بنده های خدا. هوس کباب آهو و نکنید لطفا :) و گرنه خدا کبابتون کنه.
راستی به تذکر بجای یکی از دوستان معبد داش کسن رو فراموش کردم که نام ببرم. ولی شخصا به اونجا نرفته ام هنوز.
نتیجه:
راستی نوشتم فصل اول، چون فصل دوم رو وقتی مینویسم که به شرط حیات، سفر دومم رو هم به زنجان برای مناطق طبیعی ترش مثل دشت سهرین، طارم، منطقه حفاظت شده انگوران و .... انجام بدم.
و من الله توفیق