تا حالا به کارهای کوچیکی که توی زندگیمون انجام دادیم فکر کردیم؟ یه سوال مهم ازتون می پرسم ، لطفا با صداقت و از اعماق تهِ وجودتون جواب بدید! یه شب بارونیه ، شما هم مواد غذایی زیادی تو خونتون ندارید ، توی یک روستای کوچیک زندگی می کنید ، با خانواده ، چندتا گردشگر خارجی رو به همراه مترجمشون توی کوچه می بینید که از شما درخواست می کنن بهشون سرپناه بدید ، اشخاصی که اصلا نمی شناسیدشون! چیکار می کنید؟ پیشنهاد می کنیم حتما این مقاله و داستان شگفت انگیز عباس برزگر رو بخونید ، وقت زیادی ازتون نمی گیره اما شاید تاثیر بسیار زیادی در شما داشته باشه البته شاید!
خب ما می خوایم راجع به زندگی نامه عباس برزگر صحبت کنیم ، کسی که اون گردشگرها رو به خونش راه داد و بهشون دم پختک ، گوجه فرنگی و ترشی لیته داد و میلیاردر شد! بله ، گاهی اوقات یه سری کارهای کوچیک که فکرشم نمی کنیم برامون پیامدی داشته باشن رو انجام می دیم و بعدها نتیجش رو می بینیم! گردشگرهای آلمانی که حسابی از دم پختک خوششون اومده بود و طبق گفته خودشون طی سفر به کشورهای مختلفی که داشتند غذای به این خوشمزگی نخورده بودند ، وقتی به کشورشون برگشتند به دوستان و فامیل ها توصیه کردند تا حتما به روستای عباس آقا سر بزنند! دوستان و فامیل ها هم با توجه به فرهنگی آلمانی ها و تعارفی بودنشون روی دوستان و فامیل هاشونو زمین ننداختند! (این خط رو از خودم در آوردم! اخه می گن نژاد ما و آلمانی ها یکیه و هر دو آریایی هستیم!)
یه خانواده ۵ نفره دیگه از آلمان به روستای عباس برزگر آقا میان و ازش درخواست می کنن که یه شب رو در خونه اش بمونن و دم پختک با ترشی لیته و چای زنجبیل بخورن! عباس آقا متعجب و شگفت زده این درخواست رو رد می کنه اما گردشگرها کلی التماس می کنن و در نهایت عباس آقا راضی می شه! بعد از این که گردشگرها اقامتشون تموم می شه ۲۰۰ هزار تومان به آقای برزگر انعام می دن و اینجاست که جرقه ای در ذهن عباس آقا زده می شه!
اون زمان ۲۰۰ هزار تومان مبلغ خیلی زیادی برای عباس آقا بوده! چون ایشون در ماه حداکثر ۳۰ هزار تومان درامد داشته! اینجاست که به تمام آژانس های مسافرتی سر می زنه و ازشون می خواد که براش مسافر بفرستند! ایشون شروع می کنه به تمیز کردن و تزئین کردن خونش برای پذیرایی از گردشگران بیش تر! (به این می گن امید و ایمان برای کسب روزی و موفقیت!) و اینجاست که داستان جذاب تر هم میشه!)
اما تمام این موفقیت ها زمانی مزه داره که بدونیم آقای عباس برزگر یه زمانی برای کسب درآمد سنگ قبر می شسته! و چیزهایی مثل حلوا ، خرما یا میوه که در قبرستان برای خیرات می دادند رو به خونه اش می برده تا خانواده اش گرسنه نباشند! در نهایت با تلاش و دوندگی بسیار عباس آقا موفق می شه یه خونه کوچیک در جنوب شیراز بخره اما در نهایت تصمیم می گیره خونه اش رو بفروشه و به روستاش برگرده! در روستاش که همون روستای بزم باشه یه خونه کوچیک ، طویله و بقالی می خره. با پشتکار بالای عباس آقا بقالی تبدیل به سوپر مارکت می شه! و بعد هم که اون داستان جالب رخ می ده و گردشگرانی که از تخت جمشید به سمت کرمان می رفتند ، راهشونو گم می کنن و به خونه عباس آقا می رن!
موفقیت های عباس برزگر با وجود بیش تر شدن گردشگرها تمومی نداشت! دو گردشگر استرالیایی باعث شدند تا عباس آقا در جهان هم معروف بشه! یکی از این گردشگرها به دلیل این که نتونسته بود به کشورش برگرده تا روز تولدشو جشن بگیره ناراحت بود! دختر عباس آقا از ماجرا با خبر می شه و تصمیم می گیره تا با یک جشن تولد کوچیک گردشگر استرالیایی رو سورپرایز کنه که اتفاقا کارش رو به بهترین نحو انجام می ده! از قضا مادر همون گردشگر روزنامه نگار بوده و تصمیم می گیره داستان عباس آقا و روستاشو در یکی از روزنامه های مشهور بنویسه! اینجاست که عباس آقا و کسب و کارش جهانی می شه!
مدیرنوین
در مسیر تعالی باشید...