داستان موش و پری یک داستان پسا آخرالزمانی است . آخرالزمان شده و آن جنگ مخوفی که انسان ها را به نابودی کشانده،همه انسانها نمرده اند گروه کمی برای مبارزه با شرایط سخت بعد از انفجار های اتمی باقی مانده اند اما آنها هم در پایان شکست را پذیرفته اند اما اینک اینجا این موشها هستند که تنها ساکنان شناخته شده روی زمین انند بهتر بگویم شهر زیر زمینیشان !
اینجا موشها هستند و مشکلاتشان مشکلاتی که مغز ها بزرگ تر شده در اثر جهش و راهکارهای آن برایشان پیش می آورد مانند رویا . بله رویا ، شاید رویا از شگفتی های مغز باشد ،رویای آزادی رویایی خوشبختی،جهانی بی دروغ و یا بی سیاست مدار بهر حال شهر موشها رویایی خودش را داشت رویایی سرزمینی که در آن گرسنگی ،فقر و بیماری نیست. رویایی موشهایی که آنقدر خوشبخت هستند که از فقر و گرسنگی هم دیگر را نمیخورند،رویایی سرزمین خوشی اما چه کسی به سرزمین رویایی انقدر باورداشت تا جان خود را بخطر بیندازد و از دشت های یخ زده و شب های کشنده به طرف کوه بلند پیش برود؟ مکانی که گفته میشد آنجا سرزمین رویا هاست .