خیلی مواقع خیلی ها مثل خود من از شکست میترسند، وقتی درباره ترس از شکست صحبت میکنیم یعنی هنوز مسیری رو شروع نکردیم، و تازه میخوایم وارد یک مسیر جدید بشیم، تا الان به این موضوع دقت کردید که چقدر شکست میتونه تلخ باشه؟ صد در صد ترس از شکست با یکسری عوامل همراهه مثلا ترس از دست رفتن یکسری چیزهایی که در مسیر خرج میشه، البته که من نه روانشناس هستم نه آدم فلسفی فقط علاقه مند هستم به صحبت درباره تجربیات خودم در این زمینه مخصوصا مرتبط با زمینه فعالیت خودم ( برنامه نویسی ) و ترس شکست از ورود به دنیای برنامه نویسی
صد در صد هم من هم شما بارها و بارها از شکست ترسیدیم ، اما تا الان به این موضوع دقت کردید که چرا از شکست میترسیم؟ ترس از شکست خیلی عوامل با خودش به همراه داره اما دلیل اینکه میترسیم چیه؟ ترس حسی هست که ما با از دست دادن ( یا فکر کردن به از دست دادن ) بدست میاریم، هرچیزی ممکنه از دست بره، سلامتی، زمان، پول، موقعیت شغلی و هزاران چیزه دیگه پس وقتی از شکست خوردن میترسیم در اصل داریم به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه به از دست دادن یه چیزی فکر میکنیم اما از چه چیزی شکست میخوریم؟ از یادگیری یک چیز جدید؟ شکست در یک امتحان درسی؟ شکست در یک موقعیت شغلی؟ خب هرکدوم از اینها ممکنه یک چیزی رو از ما بگیرند برای مثال زمانی که داریم چیزی یادمیگیریم داریم تلاش میکنیم به علم جدیدی برسیم تا در نهایت چیزی را با آن علم بدست بیاریم و زمانی که در یادگیری شکست میخوریم نمیتونم آن علم را بدست بیاریم یا زمانی که در یک امتحان شکست میخوریم نمره پایینی دریافت میکنیم یا حتی یک درس را مردود میشیم ، یا حتی زمانی که یک موقعیت شغلی را بدست نمیاریم نمیتوانیم به جایگاه شغلی بهتر با درآمد بهتری برسیم
تمامی این ها مثال هایی هستند از شکست اما آیا همیشه چیزی است دست میدیم؟
یک زمان به یک نتیجه رسیدم که هر شکست به معنای از دست دادن نیست، خیلی مواقع ما چیزی رو از دست میدیم که اصلا نداشتیم ! به عنوان مثال یک موقعیت شغلی زمانی که هنوز هیچ شغلی نداریم اگر نتونیم یک موقعیت شغلی بدست بیاریم پس امروز با دیروز ما هیچ تفاوتی نداشته و در نهایت ما چیزی رو از دست ندادیم اما چیز جدیدی نیست بدست نیاوردیم اما یک نکته بزرگ اینجا وجود دارد، اگر هیچوقت برای آن موقعیت شغلی نمیرفتم چی؟ اگر هیچوقت امتحان نمیدادم، اگر هیچوقت برای یادگیری تلاش نمیکردم و هزاران اگر دیگه
خیلی مواقع بعد از گذشت یک زمانی مثلا 10 سال بعد میگیم اگر اونروز بیشتر تلاش میکردم چی؟ اگر به جای 8 ساعت 7 ساعت میخوابیم و اون یک ساعت بیشتر رو مطالعه میکردم یا چیزای جدید یادمیگرفتم چی؟ اگر سعی میکردم چی؟
اگر این کار رو انجام میدادم چی؟ ای کاش اونروز، شاید اگر نمیرفتم و .... اینها همه در گذشته هستند، هر وقت تونستید گذشته رو عوض کنید اونموقع میتونید درباره اینها هم صحبت کنید، اما دوست دارید روزی به دنبال این اگر ها، شاید ها، ای کاش ها باشید؟ مطمئنم هیچکس دوست داره که مغزش پر بشه از هزاران ای کاش و شاید و اگر روزی میرسه که امروز عمل نمیکنیم و فردا همین اگر ها، شاید ها، ای کاش ها مثل یک عقده روی دل انسان میمونه
دکتر مجتبی شکوری میگه من دانش آموز خیلی بدی بودم، روزی از دفتر مدیریت به پدرم زنگ زدند که بیاد به مدرسه تا درباره وضعیت درسی من صحبت کنند و اونروز برای اولین بار شرمندگی پدرم را دیدم و بعد از اون تصمیم گرفتم خیلی چیزهارو تغییر بدم ( بخشی از خاطرات مجبتی شکوری در برنامه کتاب باز ) خیلی مواقع یک شکست باعث موفقیت شما میشه ! اگر در یک امتحان قبول نشدید ولی باعث میشه شما علاقه واقعی خودتون رو پیدا کنید، اگر در یک موقعیت شغلی موفق نشدید ولی باعث میشه شما نقاط ضعف خودتون رو پیدا کنید
اگر نیکولا تسلا همیشه میگفت که چیزی شبیه جریان متناوب (AC) یا سیستم القایی و ... غیر ممکن هستند یا میترسید از شکست خوردن آیا اصلا شروع میکرد؟ خیلی مواقع شکست ها عامل پیروزی هستند اما ترس از شکست باعث میشه شما هرگز شروع نکنید و هیچوقت موفق نشید