همهی ما توی بخشهای مختلف زندگیمون تلاش کردیم و یه سری حریم امن (ترجمهی نهچندان خوب Comfort Zone) برای خودمون ساختیم. این حریم امن ممکنه رابطه، شغل، سابقهی تحصیل یا هر چیز دیگهای باشه که چندین سال برای ایجادش زحمت کشیدیم و آجر روی آجر گذاشتیم.
حریمای امن خیلی خوب هستن، اصولا بدون وجودشون، به هیچچیز و هیچکس نمیتونیم اتکا کنیم و زندگیمونو جلو ببریم. اما در عین حال میتونن آسیبزا باشن. چه جوری؟
ما آدما از تغییر ترس داریم و این ترس ممکنه باعث بشه توی حریم امنی که برای خودمون ساختیم گیر کنیم - حتی اگه توی حریم امنی که ساختیم کلی مشکل وجود داشته باشه و ازش ناراضی باشیم - .
من فک میکنم این ترس ناشی از یک اشتباه منطقیه. ما آدما فک میکنیم با تغییر شرایط، تموم دستاوردهایی که داشتیم از بین میره و چندین سال عمرمون تلف شده، پس ترجیح میدیم تو شرایط فعلی ادامه بدیم. هر چه قدر هم که بیشتر به موندن داخل حریم امن ادامه بدیم این ترس بیشتر میشه و به اصطلاح یه فیدبک مثبت به وجود میاره.
درستش اینه که دستاوردای اصلی ما چیزای دیگهای هستن. مثلا توی رابطه، تواناییهای آدم در زمینهی شناخت و تعامل و درک طرف مقابل، ابراز احساسات و ... ارتقا پیدا کنه. اینا دستاوردایین که همیشه با آدم خواهند بود و از بین نمیرن. از طرفی طی زمانی که شخص توی رابطه بوده، احتمالا از رابطهش لذت برده و این یه تاریخچهی مثبتیه که از بین نمیره.
توی کارم همینطور، آدم توی کارش تجربه به دست میاره و پیشرفت شخصی، حرفهای، پیشرفت soft skill و ... رو داره که دستاوردای خیلی بزرگی هستن و با تغییر شرایط از دستشون نمیدیم.
دستاوردای اصلیای که ما کسب میکنیم اصلا قابل جداشدن ازمون نیستن، فلذا با اتکا به دستاوردایی که داشتیم، باید بتونیم با ترس از تغییر ناشی از حریم امن مقابله کنیم.
شاید صحبتای من باعث سوء برداشت بشه، من منظورم این نیست که بیدلیل رابطههامونو تموم کنیم و بیدلیل شغلمونو عوض کنیم. این کار قطعا یه منظور من اینه که هر وقت به اندازهی کافی دلیل منطقی (طبق منطق خودمون، نه شخص دیگهای) داشتیم برای تغییر، نذاریم ترس از تغییر بهمون غلبه کنه.
در نهایت تاکید میکنم که خارج شدن از حریم امن باید با بررسیهای منطقی و هدفگذاری برای ادامهی مسیر انجام بشه، در غیر این صورت شرایط خوبی که داشتیم رو بدون دلیل و با توهم بهبود اوضاع از دست دادیم و هیچ برنامهای برای رسیدن شرایط مدنظرمون هم نداریم.