Alireza Ebrahimi
Alireza Ebrahimi
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

جهان و بدن

تنها دارایی ما
تنها دارایی ما


جهان نماد بدن انسان است، بدن انسان نماد جهان است. یعنی درک جهان با همه بزرگی خود نوعی از درک بدن‌نمای انسان است؛ درک بدن انسان با همه کوچکی خود، نوعی از درک جهان‌نمای جهان است. در اساطیر معمولا پیدایش جهان طوری روایت شده است‌که یکی از خدایان شهید یا کشته می‌شود بعد از قسمت‌های بدن آن خدا جهان ساخته می‌شود (با استناد به اساطیر بین‌النهرین).


مفهوم و کارکرد اساطیر، فرهنگ، ادیان، امور مقدس/نامقدس، مناسبات فرهنگی مدرن، مُد و فیشن، پزشکی، هنر و... به درک نمادین بدن انسان ارتباط دارند. به‌گونه‌ای می‌توان گفت چگونگی درک بدن می‌تواند خاستگاه شکل‌گیری این‌همه موارد در مناسبات فرهنگی و اجتماعی بشر باشد. زیرا انسان در جهان چیزی مهم‌تر از بدن خود ندارد. بنابه اهمیتی‌که بدن انسان به انسان داشته است؛ انسان چگونگی درک مناسبات بدنی خود را بر چگونگی درک جهان تعمیم داده است. مثلا در زبان‌ها معمولا اشیای بیجان جنس نر و ماده دارند. در زبان عربی زمین، آسمان، آفتاب، مهتاب و... جنس دارند.


بدن برای انسان جدی‌ترین چیز، دم‌دست‌ترین چیز، پر رمز و رازترین چیز و بازیچه‌ترین چیز است. جدی‌ترین چیز به این معنا است‌که هیچ چیز نمی‌تواند با اهمیت‌تر از بدن برای یک فرد باشد؛ دم‌دست‌ترین چیز به این معنا که چیزهای دیگر گاهی در اختیار فرد قرار دارد گاهی ندارد اما بدن همیشه در اختیار و دم دست فرد است؛ بدن انسان چه از نظر کارکرد و چه از نظر معناداری برای انسان ناشناخته و پر رمز و رازترین چیز است، حتا پر رمز و رازتر از جهان است؛ و بازیچه‌ترین چیز به این معنا است‌که انسان با بدن خود بازی می‌کند و بدن بازیچه‌ی انسان است، زیرا هر دلخوشی‌ای‌که انسان دارد به بدن و بازی بدن‌اش ارتباط می‌گیرد. دلخوشی لباس، غذا، سکس، کار و فعالیت همه از امکان‌های بدنی انسان استند.


در نتیجه می‌توان گفت انسان چیزی بیشتر از بدن خود ندارد. بدن همه‌چیز انسان است. چیزهای دیگر به‌نوعی تعلق نسبی و اعتباری به انسان دارد. بنابراین چیزی‌که انسان در زندگی دارد، بدن انسان است.


اما بدن انسان همیشه مورد معامله و استفاده‌ی قدرت، ادیان و... بوده است. قدرت، ادیان و... تصمیم گرفته‌اند که چگونه از بدن خود استفاده کنیم و چقدر بدن‌های ما در اختیار و معامله قدرت و... باشد. دموکراسی و لیبرالیسم می‌تواند نوعی از مبارزه برای رهایی بدن از معامله‌ی قدرت، ادیان و... باشد که فرد با داشتن هویت فردی اختیار بدن و بازی با بدن خود را پیدا کند.


بنابه اهمیتی‌که بدن انسان دارد، نمی‌تواند از نظر مناسبات فرهنگ، قدرت و ادیان جدا درنظر گرفته شود؛ بنابراین در روزگار مدرن با وصف اختیار داشتن فرد نسبت به بدن‌اش، بدن انسان هم‌چنان سوژه‌ای مورد معامله در مناسبات فرهنگی، اقتصادی و سرمایه‌داری و قدرت است.


یادداشت: صبحتی‌که درباره‌ی "نظریه‌های پسامدرن" داشتم، در آن صحبت به کتاب جامعه‌شناسی بدن ارجاع داده بودم، تعدادی از دوستان مشخصات کتاب را پرسیدند؛ عکس پوش کتاب را برای دوستان گذاشتم.

این نوشته از فیسبوک یعقوب یسنا می باشد .

در ضمن همین الان یک دست بدن اون بکشید و یه نگاه دوباره بهش بکنید ، فقط بدون دخالت ذهن و تفکر


اینجا کسی است پنهان همچون خیال در دل اما فروغ رویش ارکان من گرفته
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید