Alireza Ebrahimi
Alireza Ebrahimi
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

معجون احساس

(حس شوق ، یکبارگیِ زندگی ، ایستاده روی قول ، بی تابی ، صبر تا آخر )


باید بگم که این نوشته رو توی شب و به حالت درازکش (در احساساتی ترین زمان و حالت ) می نویسم .

پس شاید فردا پاک بشه شاید هم نه...

زندگی در هر صورت پیچیده تر از کلمات ِمن هست ، و مبهم .

و از اون مبهم تر آینده هست .

اینکه من زندگی کوتاهی دارم و با چند تجربه محدود ، قبول .

اینکه باید پا روی خواسته و دل گذاشت ، قبول .

اینکه آه و افسوس ِتو ، تا لحظه ی آخر از گلویم بالا نیاد ، قبول .

اما مگر قرار ِما روی صبر نبود ، پس چرا با شوق و اشتیاقت ، صبر ِمنو ، بی تاب می کنی .

بگذار رو صبرم بمونم ، تنها دارایی من همینه .






اینجا کسی است پنهان همچون خیال در دل اما فروغ رویش ارکان من گرفته
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید