در مسیر شغلی حوزه فناوری اطلاعات، اغلب با دو انتخاب سرنوشتساز روبرو میشویم: ادامه فعالیت به عنوان یک کارشناس یا حرکت به سمت نقش مدیریتی؟ و از سوی دیگر، انتخاب بین محیطهای دولتی و خصوصی. بر اساس تجربیاتم، نکاتی را در این زمینه به اشتراک میگذارم.
یک مدیر موفق برای تصمیمگیریهای راهبردی، بهشدت نیازمند کارشناسان توانمند است. کارشناسان هستند که میتوانند با تحلیل دقیق، مزایا، معایب، ریسکها و هزینههای پروژهها را شفاف کنند. این تحلیلهای دقیق است که به مدیر امکان میدهد بهترین گزینه را در زمان مناسب انتخاب و راهبری کند.
بنابراین، بهجای تقابل این دو نقش، باید ارزش مکملی آنها را دید. متأسفانه گاهی حتی عبارت «کارشناس» توسط خود شاغلین این نقش به صورت تحقیرآمیز استفاده میشود! این نگاه باید تغییر کند. کارشناسی عمیق و فنی، پایهای اساسی برای مدیریت آگاهانه است و هیچ جایگزینی ندارد.
در مورد انتخاب بین بخش دولتی و خصوصی نیز، با وجود نگاههای متقابل منفی، معتقدم هر دو بخش کاملاً ضروری و مکمل یکدیگر هستند. بخش خصوصی با چابکی و انعطاف خود، موتور محرک نوآوری است و بخش دولتی با ایجاد چارچوبهای نظارتی و حاکمیتی، امنیت و انسجام کلان را فراهم میکند.
اگر یک ماتریس ۲x۲ ترسیم کنیم (حاصلضرب دکارتی «کارشناسی و مدیریت» در «دولتی و خصوصی»)، من ضرورت وجود هر چهار خانه این ماتریس را یکسان میبینم:
مدیر توانمند و سالم در بخش دولتی
مدیر چابک و خلاق در بخش خصوصی
کارشناس متخصص و متعهد در بخش دولتی
کارشناس نوآور و نتیجهگرا در بخش خصوصی
پیشرفت واقعی زمانی محقق میشود که این چهارگانه در کنار هم و با همکاری یکدیگر عمل کنند.
بیایید تعصبات بیجا را کنار بگذاریم. وقتی فردی انتخاب میکند تا در بخش دولتی به عنوان یک کارشناس فعالیت کند، به جای ایجاد ناامیدی، او را تشویق کنیم. یا وقتی کسی در بخش خصوصی مدیریت میکند، به او برچسب منفعتطلبی شخصی نزنیم.
هدف نهایی همه ما، چه در دولت و چه در خصوصی، چه در نقش کارشناسی و چه مدیریت، باید خدمت به منافع عمومی و پیشرفت جمعی باشد. این تنها با درک متقابل و همکاری ممکن است.