رضا مقدری
رضا مقدری
خواندن ۳ دقیقه·۷ سال پیش

استیو جابز و ترسیم مرز میان موفقیت و رویا‌ پردازی صرف

«جِف هِیدِن» در «.Inc» می‌نویسد:

استیو جابز توقعات را بیش از حد بالا برده بود. او برای اینکه امور بیشتری به نتیجه برسند افراد را به چالش می‌کشید تا سخت‌تر و زیادتر کار کنند؛ گاه نیز حجمی از کارها به سرانجام می‌رسید که کارمندان اپل هرگز فکر نمی‌کردند امکان پذیر باشد.

در رابطه با جابز حرف و حدیث بسیار است، ولی اجازه بدهید بگوئیم او سخت‌گیر و پرتوقع بود.

استیو به یک اصل باور داشت که سبب می‌شد در کنار سخت‌گیر و متوقع بودنش شالوده‌ی موفقیت او را شکل دهد؛ این اصل چیزی نبود به جز قدرت تقاضا کردن.

جابز در ویدئویی مربوط به ۲۲ سال پیش می‌گوید:

«من هرگز با کسی مواجه نشدم که نخواهد به من کمک کند؛ البته به شرط اینکه خودم تقاضای کمک می‌کردم. وقتی ۱۲ سالم بود به «بیل هیولت»‌ زنگ زدم. "سلام من استیو جابز هستم، ۱۲ سال سن دارم و در دبیرستان تحصیل می‌کنم. قصد دارم یک فرکانس متر بسازم و می‌خواستم ببینم شما لوازم یدکی اضافی دارید که من بتوانم از آنها استفاده کنم؟" بیل هیولت به من خندید، ولی بعد لوازم یدکی را در اختیارم گذاشت و البته اجازه داد برای یک تابستان در هیولت-پاکارد کار کنم. جایی که برایم همچون بهشت بود.
من فقط سئوال و درخواستم را مطرح می‌کردم. هرگز هم نشد با کسی تماس بگیرم، از او تقاضایی بکنم و به من پاسخ منفی دهد یا تلفن را نیمه کاره قطع کند. وقتی دیگران هم از من تقاضایی دارند، سعی می‌کنم پاسخگو باشم تا دینم را ادا کنم.
اکثر افراد هرگز تلفن را بر نمی‌دارند و تماس نمی‌گیرند. اکثر افراد هرگز سئوال یا درخواست نمی‌کنند، و این همان چیزی است که برخی اوقات آنهایی که کاری را واقعاً انجام می‌دهند و نتیجه می‌گیرند را از کسانی متمایز می‌کند که در مورد همان کار تنها به رویا‌ پردازی مشغول هستند.»

شکی نیست که تقاضای کمک از دیگران ابداً کار آسانی به حساب نمی‌آید. چنین تقاضایی شاید سبب شود احساس تزلزل و نا امنی کنید. اما وقتی تنها عبارت «می‌توانید به من کمک کنید؟» را به زبان می‌آورید، چند اتفاق قدرتمند رخ می‌دهند؛ خصوصاً برای طرف مقابل‌تان.

در وهله‌ی اول شما میزان احترامی که برای فرد دیگر قائل هستید را نشان می‌دهید، آنهم بدون اینکه رسماً این موضوع را به زبان آورده باشید. به طرف مقابل این مفاهیم را رسانده‌اید، «تو بیشتر از من میدانی»، «تو می‌توانی کاری را بکنی که من نمی‌توانم»، «تو تجربه و استعدادی را داری که من از آن بی‌بهره‌ام»، «من به خاطر یکی از اینها برایت احترام مضاعفی قائل هستم».

اعتماد خود را به طرف مقابل نشان داده‌اید. از آسیب‌پذیر بودن‌تان با کس دیگری سخن گفته‌اید و به ضعف‌تان نزد او اعتراف کرده‌اید، به این ترتیب وی از اعتمادی که به خودش و دانشش دارید آگاه شده است.

میل و اشتیاق خود به شنیدن و گوش دادن را ابراز کرده‌اید. در اصل گفته‌اید: «لازم نیست به من چیزهایی را بگوئید که دوست دارم بشنوم؛ آنچه را بگوئید که فکر می‌کنید باید انجام دهم.»

با نشان دادن احترام و اعتماد خود به سایرین، و دادن این فرصت به آنها که آزادانه و بی‌قید و بند تجربیات و دانش‌شان را به اشتراک بگذارند، تنها راهنمایی که می‌خواهید را دریافت نخواهید کرد؛ بلکه ممکن است راهنمایی را بشنوید و کمکی را دریافت کنید که واقعاً به آن احتیاج دارید.

در اصل و به زبان ساده بسیار بیشتر از آنچه در ابتدا خواسته‌اید نصیب‌تان خواهد شد.

البته برای دیگران هم مسائل مهمی رخ می‌دهد، پیش از هر چیز بابت اعتماد و احترامی که از جانب شما نصیب‌شان شده است احساس غرور و رضایت خواهند کرد. ضمناً راه برای آنها نیز باز شده است تا وقتی به کمک احتیاج دارند به سراغ‌تان بیایند. به آنها نشان داده‌اید که از آسیب‌پذیری‌ها سخن گفتن و اعتراف به ضعف داشتن کار اشتباهی نیست، بلکه بیانگر آن است که می‌دانید به کمک احتیاج دارید.

https://www.aparat.com/v/0DuH6

و البته در پایان می‌توانید یک کلمه‌ی قدرتمند دیگر را نیز به زبان آورید: «متشکرم»

فراموش نکنید فردی مانند استیو جابز اگر تقاضا کردن و کمک خواستن را مایه شرم نمی‌دانست، دلیلی ندارد شما نیز از این بابت خجالت زده باشید.

موفقیتمدیریتاستیو جابز
رضا سردبیر سابق دیجیاتو، از فعالان دنیای رسانه در حوزه تکنولوژی و کارشناس تولید محتوا است. او اینجا از علاقه‌مندی‌های خود در زمینه‌های گوناگون می‌نویسد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید