همیشه جای خالی "هویت بصری یکپارچه و منظم" در مراکز درمانی، تجاری یا اداری بزرگ آزارم میداد و حرص میخوردم که "یعنی اینا واقعا نمیدونن چقد لازمه؟" هر مراجعه کننده باید از ده نفر سوال کنه که بتونه آدرس یه بخش خاص رو پیدا کنه، تهشم که پیدا کنه دریغ از چهارتا تابلو و علامت راهنما که داد بزنه "آرررره... درست اومدی همینجاست!"
و اما اینبار... همه چیز با یک نگاه ساده شروع شد. از راهروی بیمارستان به سمت بیرون میرفتم که چشمم به تابلوی راهنمای واحدها افتاد. ظاهراً هدف تابلو، راهنمایی مراجعین برای پیدا کردن مسیرهای مختلف و دنبال کردن یکی از خطوط رنگی روی دیوار تا رسیدن به بخش مورد نظر بود. اما اصلاً کارشو درست انجام نمیداد. بگذریم از اینکه خطوط راهنمای روی دیوار هم با جابجایی بخشها و قطعیهای مکرر، عملاً گمراهتون میکرد!
حتما براتون پیش اومده توی همچین ساختمون بزرگی بارها و بارها برای پیدا کردن بخش موردنظرتون گم شده باشید یا از چند نفر راهنمایی بخواید. (معمولاً جواب همشونم انتهای راهرو سمت چپه!) توی بیمارستانها و مراکز درمانی، شیوع این مشکل به اوج خودش میرسه. از قضا مهمترین جایی که مراجعینش عجله دارن و باید فوراً مسیرشونو پیدا کنن، همینجاست.
شاید سادهترین و دمدستیترین ایراداتی که میشه به این راهنما گرفت، "رنگ زرد روی سفید" یا "تایپوگرافی به شدت غلط و بعضاً دِفرم شدش" باشه. اما بیخیال، مشکلات و بیتوجهیها خیلی عمیقتره!
هر دیزاین مخاطبی داره و هر مخاطب نیاز یا مشکلی که باید برطرف شه. دیزاینی که مخاطب و هدفش رو نشناسه عملاً دیزاین نیست! پس بیاید توی این مطالعه موردی قبل از هر چیز یه تعریف ساده و راحت از پرسونای بیمارستانمون داشته باشیم.
مراجعه کننده، بیمار یا هرچیزی که اسمشو بذاریم به احتمال بالا با حداقل یک بیماری، مشکل یا نقص عملکردی به بیمارستان ما مراجعه کرده، این مشکل یا نقص عملکردی میتونه توی حرکت، بینایی، شنوایی یا حتی قوه تفکرش باشه. احتمال بیسواد بودنش هست و برای پیدا کردن بخش مورد نظرش عجله داره (گاهاً حتی اورژانسی) و اینکه بیمارستان ما پزشک، پرستار، نیروی خدماتی و اداری و هم داره اما اینها جزو پرسونای ما نیستند، چراکه نیاز به راهنمایی ندارن. بعد از مدت کوتاهی تقریباً با محل قرارگیری همه بخشها آشنا شدند.
حالا که با محدودیتها، مشکلات و اهداف مخاطبمون آشنا شدیم میتونیم دونه دونه مشکلاتی که در مواجهه با این راهنما میتونه داشته باشه و راه حلش صحبت کنیم.
من که عینکیم و چشمام آستیگمات، اما حتی چشمای یه آدم سالم هم با اون فلشای سفید روی زردِ روشن و درخشان خیلی میونه خوبی نداره. وقتی میشه یکم تیرگی رنگو دستکاری کرد یا اون فلشای لامصب حتما سفید نباشن، این چه مقاومتیه؟
طراح این راهنما مفهومی تحت عنوان دسترسیپذیری (Accessibility) به گوشش خورده؟ یک درصد به این فکر کرده که بینندهی پوسترش ممکنه درگیر انواع نقایص انکساری چشم، کوررنگی یا حتی بیسواد باشه؟! راه حل جایگزین برای این مخاطب چی بوده؟
شاید توجه به "دسترسیپذیری برای افراد ناتوان" در همه حوزههای دیزاین (و همیشه) اولویت اول بهنظر نرسه، اما وقتی که شما بخشی از هویتبصری جایی رو طراحی میکنید که اتفاقا بخش عمده مخاطبش افراد ناتوان یا حتی بیسواد هستن، موظف به توجه و پیشبینی راهحل جایگزین برای این افرادید.
راه حل چیه؟ علاوه بر تغییر در میزان تیرگی و غلظت رنگها تا حصول بهترین کنتراست بین اِلمانهایی که با هم Overlap دارند، باید مجموعهای از آیکنها برای هر بخش، واحد یا اتاق طراحی شه و علاوه بر تابلوهای راهنما، روی خطوط راهنما و همچنین ورودی این بخشها هم از این آیکنها برای افراد بیسواد استفاده بشه.
نوع برخورد افراد بیسواد یا کمسواد با متنها در هر محصول بصری، مشابه افراد نابینا یا کمبیناست. با این تفاوت اصلی که رنگها و آیکنها برای این افراد به راحتی قابل تشخیصند.
البته که طراحی یه مجموعه آیکن حرفهای برای همه بخشهای مهم بیمارستان، کار زمانبر، مهم و البته تخصصیایه که از طراح یک پوستر یا تابلوی راهنما توقع اختصاص چنین وقت و انرژیای برای پوستری که احتمالا چندصد هزار تومن (یا اصلا هیچی) برای طراحیش دریافت کرده، نمیره! باید طراحی این آیکنها، یکبار برای همیشه در قالب بخشی از طراحی هویت بصری یکپارچه بیمارستان انجام شده باشه و بعد این فایلها در اختیار طراح پوستر یا هر کس دیگهای که قصد توسعه موارد بصری رو داره قرار بگیره.
برگردیم به مخاطبمون؛ عجله داره، احتمالا نمیخواد سر هر تقاطع صبر کنه و خیره شه برای پیدا کردن سمتی که باید مسیرشو ادامه بده و البته اون نقایص عملکردی (مثل بینایی) که گفتیم هم براش محتمله.
یکبار مشابه کسی که داره از کنار این علائم رد میشه، نگاه سریع و گذرایی به این تصویر بندازید.
اگه دوباره برنگردید و به تصویر نگاه نکنید، میتونید بگید چندتا از واحدها به سمت چپ و چندتا از اونها به سمت راست بودن؟ کدوم واحدها؟ اگه برگردید چی؟ چرا نتونستید همون لحظه اول حجم بیشتری از دیتا رو از پوستر دریافت کنید؟
همه چیز برمیگرده به آشنایی با اصول و لیاوت صحیح اِلمانها که میشه گفت در واقع شکلی از معماری اطلاعات (IA) به حساب میاد. نزدیکی فِلشها به هم، تضاد رنگها و تکرار بیدلیل و اغراقآمیز اونها، فضای منفی کاذبی بین فلشهای همسو به وجود آورده که ذهن در لحظه اول نمیتونه تفاوت بین این فلشهای موجود در فضای منفی با فلشهای اصلی رو به سرعت تشخیص و طبقه بندی کنه. برای درک بهتر فضایی که درموردش صحبت میکنم به این تصویر دقت کنید.
راه حل چیه؟ لزومی برای تکرار فلشها به این تعداد وجود نداره، بین فلشها فضای تنفس بیشتری نیازه تا تفکیک و تشخیص سریعِ جهتِ نمایشِ هر کدوم راحت باشه. این نکته رو هم در نظر بگیرید که از این پوستر، به تعداد زیاد و با جهت فلشهای مختلف، توی راهروهای مختلف استفاده شده پس نیازه که بخشهایی که به سمت راست و بخشهایی که به سمت چپ قرار دارن به خوبی از هم تفکیک شده باشن و بشه تعدادشون رو سریع تشخیص داد.
نمیدونم به هدف مصرف کمتر کاغذ (اونم برای چیزی که یکبار برای همیشه چاپ و استفاده میشه) یا راحتی توی تشخیصش بوده یا چیز دیگهای، ولی "رادیولوژی، سونوگرافی و سیتیاسکن" چرا باید تا اون اندازه، ریز و غیر هماهنگ با مابقی متنها و توی یه کادر چِپونده شه؟
استفاده از فونت B تیتر در ادارهها و مراکز مختلف جزوی از فرهنگ سازمانی و نهایت خلاقیت افراد برای جلب توجه بیشتر از سمت بازدید کنندست! دریغ از توجه به اندازهای که چاپ میشه یا سایر روشهای جلب توجه.
راه حل چیه؟ سادهترین راه حل و هم اندازه کردن متنها و پیشبینی فضای کافی برای قرارگیری همه کلمات با اندازه یکسان در کنار همه.
شاید اگه ابتدای مقاله نتیجه ریدیزاین رو کنار تصویر اصلی میذاشتم و میگفتم بیش از 5 ساعت زمان صرف شده تا مشکلات اون کار به این شکل اصلاح و به نتیجه برسه، درک اینکه دقیقا چه کاری صورت گرفته یا چه مشکلاتی حل شده برای مخاطب غیر دیزاینر سخت بود. اما الان با شناخت مشکلات نسخه قبل، توجه به زمان و انرژی و جستجویی که برای طراحی آیکنهای هماهنگ و مناسب صرف شده و مقایسه سرعت و راحتی تشخیص هر کدوم از مسیرهای "چپ" و "راست" بدون نیاز به ایستادن و دقت بیش از حد در مقایسه با زمانی که نسخه قبلی برای همینکار از مخاطبش میگرفت؛ احتمالا درک اینکه چرا 5 ساعت زمان برای پیدا کردن بهترین دیزاین صرف شده برای همه راحتتره :)
خوشحال میشم نظر و تحلیل شما رو هم راجع به این داستان بشنوم. علاوه بر این تو شبکههای اجتماعیم هم میتونید منو پیدا کنید.