واقعا اگه چنین سکویی وجود داشته باشه چطوری میشه اونو پیدا کرد!؟
برای من همیشه این سکو خیلی هیجان انگیز بوده.
سکویی که فقط جادوگران از اون باخبر هستند و با عبور از اون میشه به ایستگاه قطاری در دنیای موازی منتقل شد، سوار قطار هاگوارتز اکسپرس شد، و همراه ما بقیه کسانی که مثل من شوق رسیدن به اونجا و شناخت ناشناخته هارو دارن به هگوارتز سفر کرد.
حالا این عدد یک تمثیل واین سکو یک مثال میتونه باشه،
از واقعیتی که وجود داره ولی از اکثر آدمها پنهان شده.
من خیلی دنبال این راز میگردم.
یعنی میشه سکویی پیدا کنم که هربار که واردش میشم، و سوار قطار میشم، اون قطار منو با خودش به دنیای قصه ها ببره!؟
این ایستگاهی هستش که من اکثرا بهش سر میزنم.
نگاه کردن به مسافرها خیلی جذابه.
هر کسی با یک داستانی و یک هدفی سوار قطار میشه و بعد از راه افتادن و سوت زدن قطار، هیجان رو میتونم تو تکتک سلول هام حس کنم.
هیجان شروع یک سفر خاطره انگیز…
من میشینم به مسافرها نگاه میکنم و برای هر کدوم داستانی رو متصور میشم.
یکی تنهایی داره سفر میکنه، چند نفر خانوادگی، و…
شنیدن صحبت هاشون، هیجانشون، صدای خنده و خوشحالی بچه ها همه و همه هیجان انگیزن.
راستی قبل از ادامه صحبتم، دوست دارم با دوستم طوسی آشنا بشین:
من و اون میشینم روی این سکو و به آدما نگاه میکنیم.
با خوشحالیشون خوشحال میشیم
با هیجانشون هیجان میگیریم
و با رفتنشون غمگین
انگار وقتی میرن، تمام داستان هاشونم با خودشون میبرن. و من و طوسی باز تنها میشیم.
خیلی از مواقع به این فکر میکنم، شاید رضایی که من گم کردم و چندسال هست که دنبالش میگردم، راز اون سکوی مخفی رو پیدا کرده باشه، سوار اون قطار جادویی شده باشه و به دنیایی که خودش دوست داره سفر کرده باشه.
دنیایی که آدماش مثل خودش هستن، طرز فکرشون، رفتارشون و دنیای اونا چقدر شگفت انگیز میتونه باشه!!
من به جست وجوی خودم ادامه میدم، و تلاش برای پیدا کردن اون سکوی مخفی همچنان ادامه داره…