نفرت درونیم روز به روز داره شعله ور تر میشه.
از درون داره منو ذوب میکنه.
باید این شعله های زبانه کشیده رو به بیرون هدایت کم.
دنبال راه خروجی میگردم.
باید راه خروجی وجود داشته باشه.
دلم میخواد دهانم رو باز کنم و هرچی نفرت درونی دارم درقالب کلمات فریاد بزنم. انقدر داد بزنم تا تخلیه بشم، انقدر داد بزنم که شعله هاش کم کم فرو گذار کنه و هیچ اکسیژنی درونم برای سوختن شعله نفرت وجود نداشته باشه، تخلیه تخلیه.
آره، شاید اصلا فریاد زدن خودش یک راه تخلیه افکار درونی باشه،
اگه اینطور باشه، دیگه چه راه هایی میتونه وجود داشته باشه؟!
خلق کردن، نوشتن.
آره نوشتن. اگه نوشتن یکی از اون راه ها باشه، دلم میخواد دهانمو باز کنم، و هرچی نفرت درونی دارم در قالب کلمات بالا بیارم.
بریزمشون بیرون، روی کاغذ، روی دیوار، روی بوم و….
و انقدر بنویسم و بنویسم و فریاد بزنم تا کامل این آتش درونیم فروکش کنه و به آرامش برسم.