اخیرا با یکی از یاران گرمابه و گلستان که چند صباحی است در آن سوی دنیا زندگی جدیدی را آغاز کرده است گپ و گفتی داشتم و از احوالات او و وضعیت کرونایی کانادا از او پرس و جو کردم. برای ما هر دو که تقریبا در دو جهان و دو اتمسفر تنفس می کنیم مساله اصلی آینده جهان پساکرونایی بود. آیا کرونا مشمول جمله معروف و نه چندان دقیق " این نیز بگذرد" می گردد؟
آیا بحران ناشی از آن همچون بحران اقتصادی سال 2009 پس از سال ها فراز و نشیب بالاخره پایان می یابد؟ آیا چیزی شبیه به دوران پس از جنگ های بین الملل اول و دوم در راه است؟ براستی نمی توان به این سوال به سادگی پاسخ داد. چرا که این بار بشریت با تجربه ای به غایت منحصر به فرد و یکتا مواجه شده است. همه نژادها و فرهنگ ها و اقوام، فقیر و غنی، سیاستمدار و عوام همه در برابر آن بی سلاح و ناتوان ایستاده اند و کاری از پیش نمی توانند برد.
درست در زمانه ای که به جهان در هم بافته و متصل connected world می اندیشیدیم و از گسترش شبکه های اجتماعی و افزایش ارتباطات خرسند بودیم ناگهان با حضور کرونا به فاصله گذاری اجتماعی social distance و قرنطینه و فروگذاشتن هر کار و کوششی مجبور گشته ایم. جهانی به لحاظ مجازی به شدت پیوسته و در عین حال به لحاظ حقیقی و واقعی گسسته و ایزوله.
ارتباطاتی چنین وثیق و عمیق بدون پیش فرض جهانی شدن globalization غیر ممکن بوده است. اینترنت و شبکه جهان گستر world wide web یا همان www که هر روز چند بار گوگل اش می کنیم با فرض جهانی یکپارچه و همسان با نیازهای مشترک و شبیه به هم شکل گرفته است. گسترش لجستیک و زیرساخت های جدید و اقتصادهای اشتراکی و در هم تنیده با سرعتی شگفت انگیز جهانیان را به یکدیگر متصل نموده است و حقیقتا زمان و مکان را درنوردیده و سیطره ای جهانی یافته است. اما اگر جهانی شدن به رشد فناوری و ارتباطات جهانی کمک شایانی کرده است و کسب و کار را سهل تر و زمینه فعالیت های جدید را فراهم تر و امکان ابراز وجود و تولید محتوا را برای همه مردم میسرتر نموده است پس می تواند امکان شیوع بیماری های فراگیر و سواستفاده های عظیم را نیز سهل تر ، سریع تر و به مراتب مخرب تر سازد.
بگذریم که تا همین جا نیز قدرت های جهانی سواستفاده های بسیاری از این داده ها و اطلاعات به اشتراک گذاشته شده کرده اند و توانسته اند دیگر بار بر افکار مردمان اثرگذار باشند؛ همچنین پوپولیست ها از این ابزار برای قالب کردن افکار پوچ و دم دستی بهره ها برده اند و بسیاری از مردم بیش از پیش به گسترش شایعات و اخبار غلط و خرافات و ایده های سخیف در شبکه های اجتماعی یاری می رسانند. اما اصل موضوع فواید بسیاری هم داشته است. بسیاری از قدرت های خودکامه ابزار قدرتمند رسانه را از دست داده اند یا دیگر نمی توانند آن هاله تقدس را دور خود پیچیده یا افکار دگراندیشانه را فروکوبند. اکنون صدای قاطبه مردم به درشتی و زمختی بسیار شنیده می شود و راهی به جز تن دادن به رای اکثریت نیست حتی اگر شایعه ای بیش نباشد باید به درستی و متواضعانه بدان پاسخ داد.
اما در چنین بحبوحه ای که هنوز پاسخی روشمند و فناورانه و البته الزام آور برای کنترل خلق اطلاعات و محتوای راست و ناراست موجود نیست به یکباره ویروسی چنین گسترش پذیر و البته دموکراتیک – هر فرد و قومی برایش یکسان است – نظام یکپارچه جهانی را با استیصال کامل مواجه می سازد. گیرم که این بحران با تدبیر نداشته دولت ها و حکومت ها فروکش کند با خطر شیوع مجدد یک ویروس جدید یا حتی سواستفاده های جدید پس از شناخت این شکنندگی هراس آور چه می توان کرد؟
اکنون عالم و آدم در دو راهی عجیبی گرفتار آمده است. اگر بیش از این به یکدیگر نزدیک شویم خطر تضعیف بیشتر و شکنندگی بیشتر وجود دارد. اگر هم به دنبال ایزولاسیون و خودکفایی و انزوا رویم بیش از پیش ضعیف تر و از گردونه رشد تکنولوژی و اقتصاد و هم فکری دورتر می افتیم. این تصمیمی است بزرگ که ممکن است همه کشورها و اقوام و ملیت ها پاسخ یکسانی برای آن پس از کرونا نیابند.
ظهور پدیده شگفت آوری چون ترامپ نشان داد که بزرگ ترین ابرقدرت جهان نیز از جهانی متصل و در هم تنیده سود بی نهایت نخواهد برد و دیگر کشورها و اقوام نیز در تعادلی ناخواسته قرار خواهند گرفت و مزیت های بی بدیل خود را شکوفا خواهند ساخت. بنابراین ترامپ خام باورانه به این نتیجه رسید که در عصر جهانی شدن باید از قدرت خود به نفع انحصار و برتری جویی بهره برد و رقبا را با ابزارهای رهبری آمریکایی به گوشه رینگ فروغلتاند که چنین نشده است و نخواهد شد. اما جهان اکنون فاقد مدیریت یکپارچه جهانی است و نمی تواند به آمریکا و غرب تکیه کند. این مساله اصلی است. جهانی شدن، رهبری دموکراتیک، خیرخواه و صلح جو می خواهد نه موجودی فرصت طلب و غیر قابل پیش بینی!
از دیگر سوی کشورهای بلوک شرق با جدایی و شعار خودکفایی هر چه کردند جز تباهی و فساد و ناکارآمدی نکشتند و ندرویدند. هر چه غرب اندوخته و ساخته حاصل روحیه جمعی و فکر عمومی و آزادی اندیشه بوده است. بنابراین این دو راهی غریبی است که بعد از کرونا بار دیگر بی محابا با آن مواجه خواهیم شد: ایزولاسیون یا یکپارچگی؟ محلی گرایی localization یا جهان نگری globalization؟
آیا جهان به یک همدلی و هم سخنی تن خواهد داد و باور خواهد کرد که همه ما در سرنوشت یکدیگر شریک ایم و باید از منافع جمعی یکدیگر در کنار منافع شخصی نیز حمایت کنیم یا باید قید منافع و دستاوردهای بشری را بزنیم و با تکیه بر استعدادها و پتانسیل های داخلی خود ره یک روزه را صد ساله طی کنیم؟
کرونا به همه ما نشان داد برای بقا لازم است بیش از پیش بر عادت های روزمره خود تفوق یابیم و جهان بر گرد یک پاشنه نمی گردد. ما مقهور عادات همیشگی خود هستیم اما رویدادهای این جهان می خواهند ما را ورای عادات روزمره بکشانند. پس چاره ای جر تغییر و تحول و دگرگونی نیست.
بشریت در میانه یکپارچگی و ارتباطات جهانی با این سوال مهم مواجه شده است و اختلافات حکومت ها نیز نشان از اراده ضعیف آن ها برای اخذ تصمیمات بزرگ دارد؛ اما چاره ای نیست. دیر یا زود باید به این سوال مهم پاسخ دهیم وگرنه بدون محاسبه ریسک هر دو راه نمی توان ظرفیت ها و منابع را به هر دو اختصاص داد. چون چیدن تخم مرغ ها در دو ظرف باعث می گردد تا توش و توان ما نیز تقسیم و محدود گردد. به نظر شما کشورهای جهان کدام راه را انتخاب خواهند کرد و جهان پساکرونایی به کدام سوی ره خواهد سپرد؟
#کرونا_را_شکست_می دهیم
#کرونا
#جهان_پسا_کرونا
#خودکفایی
#ترامپ
#جهانی_ شدن