غرق شدن توی داستان خیلی لذتبخشه.
برای من که اینطوریه و فکر میکنم برای خیلیها هم لذتبخش و جذابه.
بعد از اینکه یکی از دوستام ۳ بار بهم گفت که سریال The Queen’s Gambit رو ببینم، بالاخره یک قسمت رو دانلود کردم و دیدم.
با اینکه جدیدا خیلی سخت فیلم و سریال میبینم و چیزای کمی جذبم میکنن، اما با دیدن نیم ساعت از اولین قسمت سریال، بدجوری جذبش شدم.
حال و هوای سریال فوقالعادس. الان خیلی دقیق نمیتونم بگم ولی فکر میکنم هر المانی که برای غرق شدن توی یه داستان وجود داره رو این سریال داره!
تو پنج دقیقه خیلی سریع قلاب سازندهها پرتاب میشه و شما بهش گیر میکنید.
اگر چیزی تا به حال دربارهی سریال نشنیدید و ندیدید، باید بگم که سریال بخشی از زندگیِ دختری به اسم «بت هارمن» رو نشون میده که بهخاطر علاقهمندی به شطرنج و /چیزهای دیگه!/ اتفاقات بزرگی رو توی زندگیش رقم میزنه.
داستان سریال The Queen’s Gambit از روی رمانی به همین اسم، نوشتهی والتر تویس اقتباس شده که سال ۱۹۸۳ منتشر شده بود.
من آگاهانه چشمم رو روی مانور دادنهای پشت سر هم روی فمینیسم (که طبق چیزی که خوندم جز دورنمایههای اصلی رمان هم هست) میبندم. حداقل توی این سریال بهخاطر فضاسازی و اون جوی که من رو خیلی جذب خودش کرد، به این مسایل -بهخصوص فمینیسم و چیزهایی که میگه و نشون میده- توجهی نمیکنم و سعی میکنم از تصویر زیبای سریال، نور و رنگ و فضاش لذت ببرم.
امیدوارم زودتر بتونم با المانها و موارد تکنیکی که باعث میشن فضای یک فیلم/سریال اینطوری ما رو جذب خودش کنه آشنا بشم و درموردشون دقیقتر بنویسم. ولی با این حال The Queen’s Gambit میتونه توی داستانش غرقتون کنه.
اگر این نوع غرق شدن رو دوست دارید، هفت ساعت با سریال The Queen’s Gambit بپرید توی آب و دستپا بزنید.
اگر سریال رو دیدید، بهنظرتون چطور بود؟ خوشحال میشم بدونم.
بازنشر این یادداشت در وبلاگ شخصیم