این پست رو یادتونه؟ توی اون پست سخنرانی مرتبطی رو(مرتبط با خود پست) از استیو جابز گذاشتم.
همون استیو جابز وقتی میره دانشگاه استنفورد میگه «بچه های امروزی را نگاه کن، انها اصلا نمی دانند ایده ال گرایی چیست. در حالی که من در این دوران نفس کشیدم.»
استیو جابز یه ایده آل گرا است، به معنای مثبتش و بعضی ها هم یه کمال گران، به معنای منفیش.
معتبر ترین زندگی نامه استیو جابز رو رایگان میتونید به طور خلاصه دریافت کنید(کلیک کردید؟)
از نظر لغوی و معنایی هیچ تفاوتی ندارن بجز اینکه گاهی ایده ال گرایی مثبت پنداشته میشه و کمال گرایی اغلب منفی. پس بهتره موقع استف از این کلمات بیان کنیم منظورمون نوع منفی هس یا مثبت، تا ابهام زدایی شه و سوء برداشت نشه.
اگه شما یه کمال گرا باشید با خوندن زندگی نامه استیو جابز که بالا به طور رایگان گذاشتم متوجه همدردی و خویشتن پنداری زیادی باهاش میشید ولی متوجه چند تا باگ بزرگ هم میشید:
ایده ال گرا و کمال گرا فلسفه مشترکی دارن: گزینه های بیشتر برای رسیدن به انتخاب بهتر؛ و تفاوت، در عمل گرایی این دو هس.
یه روز وقتی واسه اولین بار وارن بافت و بیل گیتس همو ملاقات میکنن و ازشون خواسته میشه روی یه کاغذ بنویسن «چی باعث شد توی شغل خودشون از رقبا بهتر باشن» جفتشون «بدون هماهنگی» یک کلمه رو نوشتن:
کارهایی که تصمیم به انجامشان دارند به بهترین شکل پیش ببرند و کار های بی اهمیت رو حذف کنن.
دقیقا توی این لحظه مهم ترین تفاوت یه کمال کرا و ایده گرا توضیح داده شد:
تمرکز از نظر ما(خودمو میگم!) یگانه عنصری هس که کمال گرایی رو به ایده ال گرایی و کمال گرا رو به ایده ال گرا تبدیل میکنه.
استیو جابز اگه تمرکز نداشت یه کمال گرا بود و غیر قابل الهام بخش و تنبل و مشغول به کاری میشد با بهره وری پایین، بجای اون بهره وری افسانه ای و مثال زدنیش؛ هیچ شکی درش نیس.
فقط همینا بود و هیچ چیز دیگه ای نیس.