رضوان فروغی
رضوان فروغی
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

در باب جستار نویسی

به رسم پنج شنبه ها،دیروز کلاس آنلاین داشتیم.

موضوع کلاس درباره ی مطالب غیر داستانی بود. اما خود من اگر باشم مطالب داستانی را به مطالب غیر داستانی ترجیح میدهم.

استاد کلانتری مدام تکرار میکنند و می گویند که اگر میخواهی بنویسی حتمن باید از نوشته هایی که مورد علاقه ات نیست بخوانی، باید از نوشته هایی که ارتباط برقرار نمی کنی رونویسی کنی، باید با واژگان جدید آشنا شوی و ...

برای همین درس را گوش دادم و چه خوب شد که اینکار را کردم.

با سبکی به نام جستار نویسی آشنا شدم که قبلا برای خودم زیاد نوشته بودم اما نمیدانستم اسمش چیست و سبک خاصی دارد.

مینویسی، روایت میکنی درباره خودت یا شخص دیگری یا حتی یک شی اما آن را با تجربه همراه می کنی.

همین تجربه ها و احساساتی که در نوشته ات بکار میبری آن را خوشایند و لذت بخش می کند. اما این نباید خواننده را خسته کند. می توانی از جزییات هم اسنفاده کنی. اما این جزییات هم نباید جوری باشد که خواننده قید خواندن آن را بزند، حواسش پرت شود و حوصله اش مثل شیر روی گاز سر برود. باید هوشمند باشی. در به کار بردن استفاده از کلمات و جملات.

هوشمندی هم چیز عجیبی است. چیزی که این روزها زیاد آن را میشنوم.

به محض شنیدن هوشمندی از استاد، آن را روی کاغذی بزرگ نوشتم تا یادم بماند که هوشمندی چیست و چگونه کار می کند. عجیب است. می دانی؟! فکر می کنی آن را داری و خیلی خوب و به موقع هم از آن استفاده می کنی اما ممکن است به خطا رفته ای و خودت ندانی تا اینکه می بینی راهی را که رفته ای بیراه بوده. نه راه.

از این به بعد است که سعی در جبران می کنی، شاید دیر باشد شاید هم نه. اما به نظر من از موقعی که فهمیدی راهت بیراه بوده و در مسیر درست گام برداری همه چیز و همه کَس همراهت می شوند تا تو را دراین مسیر همراهی کنند.

نوشتنچالشجستار نویسی
شادی عدم غم نیست، شادی کنار اومدن با غمه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید